بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
آنها در ذكر خدا و سخن گفتن با او چه يافته اند كه باعث گرديده، به ديگر لذايذ اعتنايى نداشته باشند؟ براى توضيح مطلب و تقريب به ذهن، مثالى ذكر مى كنيم: اگر انسان سرسفره اى بنشيند كه انواع و اقسام غذاهاى لذيذ و خوش طعم در آن چيده اند، به گونه اى كه هر كدام لذت بخش تر از ديگرى است، مثلا يك نوع از اين غذاها 10 درجه لذت دارد، دوّمى 20 درجه، سوّمى 30 درجه و...، آيا شخص عاقل با وجود غذايى كه 100 درجه لذّت دارد، بدون هيچ دليل و مرجّحى، غذاى كم لذت را تناول مى كند؟!حال اگر چيزى باشد كه لذّتش از خوردن و آشاميدن بيشتر است و نياز مبرمى نيز به خوردن و آشاميدن ندارد، بالطبع آن را انتخاب خواهد كرد. بنابراين عقلايى نيست كه انسان سر سفره از آنچه لذّت بيشترى دارد صرف نظر كرده و به غذاى بى ارزش ترى قناعت كند.قطعاً اولياى خدا از لذت خوردنى ها و آشاميدنى هاى بهشتى بى خبر نيستند و صرف نظر كردن آنها علّتى ندارد، جز اينكه لذتى كه از ياد و سخن گفتن با خدا مى برند، به مراتب بيش از طعام و شراب بهشتى است. براى توضيح و بيان فزونى لذت ياد و سخن گفتن با خدا، بايد گفت: وقتى شكم انسان سير است، اگر غذاى بسيار لذيذى نيز تناول كند، نه تنها لذت نمى برد، بلكه ممكن است حالت تهوّع نيز به او دست دهد. انسان وقتى از غذا لذت مى برد كه بدنش بدان احتياج دارد و گرسنگى نشانه احتياج بدن است و نيز زمانى كه تشنه است از نوشيدن آب خنك لذت مى برد.اكنون مى توان اين سؤال را مطرح كرد كه انسان به چه چيز بيشتر نيازمند است؟ طبيعى است بدن ما نياز به آب و غذا دارد و اين يك نياز مادّى و حيوانى است، بلكه از آنجا كه گياهان نيز به غذا احتياج دارند، مى توان گفت نياز به غذا يك نياز نباتى است. اما انسانيت انسان به شكم نيست كه وقتى خالى شود و مواد غذايى اش تحليل رود، نياز انسانى پيدا كند، بلكه همانطور كه گفته شد نياز به غذا، نياز