[مسائل‏] - غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی - جلد 1

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 108

معده باشد خواه با صدا باشد يا بى صدا. و اما اگر از معده نباشد بلكه هوا از خارج داخل شود و بيرون آيد، ناقص نيست چنانچه بادى كه از قُبُل باشد نيز ناقص نيست. و هم چنين است آن چه شيطان در خيال انسان بيندازد و علم به ريح بودن آن نباشد.

چهارم‏

خواب رفتن در هر حال، حتى در حال راه رفتن به شرط اين كه غالب باشد بر حواس، به حيثيتى كه نه بيند و نشنود و قلب حاضر نباشد. پس مثل پينَكى كه خواب نيست مگر آن كه برسد به حد مذكور. و هم چنين گردن كج شدن و چشم به هم آمدن و ديدن بعض خيالات كه مثل خواب ديدن است، مجرد اينها كفايت نمى‏كند.

پنجم‏

هر چه عقل را زائل كند مثل بى هوشى و مستى و ديوانگى و اما مبهوت شدن پس آن زوال عقل نيست.

ششم‏

استحاضه قليله، بلكه كثيره و متوسطه نيز، و اگر چه در اين دو غسل نيز، لازم است. و اما جنابت پس ناقض وضوء است لكن موجب غسل تنها است.

[مسائل‏]

مسأله 1

هر گاه شك كند در خروج يا تحقق يكى از مذكورات، بنا را بر عدم گذارد يعنى وضوى خود را شكسته حساب نكند. و هم چنين رطوبتى از او بيرون آيد و شك كند كه بول است يا مذى؟ مثلًا. بلى، اگر پيش از استبراء باشد محكوم به بول خواهد بود و اگر وضوء داشته باشد باطل خواهد شد چنانچه گذشت.

مسأله 2

هر گاه آب اماله بيرون آيد در حالى كه از نجاست چيزى در آن نباشد، نجس و ناقض نخواهد بود.

مسأله 3

هر گاه از مخرجين چرك محض بيرون آيد، نجس و ناقض نخواهد بود و هم چنين ناقص نيست، خونى كه بيرون آيد. مگر آن كه معلوم شود كه آن خون بول يا غائط بوده، مبدل به خون شده و هم چنين است مذى و آن آبى است كه بعد از ملاعبه مى‏آيد. و ودى به مهمله، آبى است كه بعد از بول مى‏آيد و وذى به معجمه، آبى است كه بعد از منى مى‏آيد.

مسأله 4

جماعتى از علما امور زير را موجب استحباب تجديد وضوء دانسته‏اند هر چند ناقص نيستند: خروج مذى و وذى و دروغ و ظلم و تكثير در شعر باطل و قى، خون دماغ و بوسه كردن از روى شهوت و مسّ كلب و مسّ فرج و اگر چه عورت خودش باشد و مسّ باطن دبر و احليل و نسيان استنجاء، پيش از

/ 443