موالات است يعنى اين كه در حين شروع در عضو لاحق، رطوبت در تمام اعضاء سابقه خشك نشده باشد پس هر گاه پيش از شروع در عضو لاحق تمام اعضاء پيش، خشك شده باشد باطل است. بلكه هر گاه خشك بشود خصوص عضوى كه تازه از آن فارغ شده و مىخواهد عضو بعد از آن را بشويد، احوط استيناف است و اگر چه رطوبت در اعضاى سابق بر آن عضو يافت شود. و مخفى نماند كه اعتبار اين شرط كه خشك نشدن باشد، در صورتى است كه به جهت طول زمان و فاصله بين اعضاء باشد و اما اگر پى در پى افعال وضوء را به جا آورد و با اين حال اعضاء هم، خشك شد به جهت شدّت حرارت بدن يا حرارت هوا يا باد و امثال اينها وضوء باطل نيست. پس در حقيقت يكى از دو چيز شرط است يا باقى بودن رطوبت وضوء در اعضاء سابقه به هر جهت كه باشد. يا موالات عرفى يعنى عدم فصل زمانى و پى در پى شستن اعضاء هر چند اعضاء تماماً خشك شده باشد يا خشكانيده باشد. و بعضى از علما، موالات به معنى ثانى را واجب تعبدى دانستهاند و اگر چه باطل نمىشود وضوء به ترك آن، هر گاه موالات به معنى اول كه عدم جفاف باشد محقق باشد. و بدان كه واجب نيست بودن رطوبت در تمام اجزاء يك عضو، بلكه اگر قدرى از آن خشك نشده باشد كفايت مىكند.
مسأله 24
هر گاه شخص وضوء گرفت و شروع به نماز كرد در بين نماز ملتفت شد كه مسح سر يا پا يا تمام اينها را فراموش كرده، نماز او باطل است و وضوء نيز باطل است اگر رطوبت در اعضاء وضويش باقى نباشد و الّا از رطوبت آنها بگيرد و مسح كند و نماز را از سر گيرد.
مسأله 25
بعد از شستن دست چپ يا در حين شستن آن، شخص چند قدم برود و بعد از آن مسح كند ضرر ندارد. (و هم چنين اگر قدرى معطل شود به جهت كندن كفش يا جوراب و نحو آن.) و جايز است وضوء گرفتن در حال راه رفتن.
مسأله 26
هر گاه شخص ترك كند موالات را نسياناً باطل است وضوء او، با فرض اين كه موالات عرفى به عمل نيامده باشد. و هم چنين است هر گاه اعتقاد كند عدم جفاف را، بعد خلاف آن معلوم شود.