هر گاه بعد از فراغ از وضوء يقين كرد كه وضويش باطل بوده به سبب ترك عضوى يا شرطى، يا وجود مانعى بعد يقينش مبدّل به شك شد بنا را بر صحت گذارد به جهت قاعدهى فراغ. و اگر بعد از وضوء يقين كرد به صحت آن و بعد شك كرد نيز چنين است و اگر بعد از وضوء شك كرد در يكى از امور مذكوره و بعد شكش مبدّل به يقين شد عمل كند بر طبق آن.
مسأله 18
هر گاه پيش از تمام شدن مسحها، يقين كرد كه دست چپ را نشسته، يا شك در شستن آن كرد برگشت و شست و وضوء را تمام كرد، بعد از وضوء علم پيدا كرد به آن كه دست چپ را شسته بوده است ممكن است حكم به بطلان وضوء از جهت لزوم مسح به آب جديد. و ممكن است حكم به صحت از جهت اين كه اين غَسلهى ثانيه، مستحبه محسوب مىشود اگر چه قصد آن را نكرده است. مگر اين كه گفته شود غَسلهى ثانيه شدن، فرع قصد آن است. لكن اوجه صحت است اگر چه احوط اعاده است. و اگر معلوم شود كه دو دفعه شسته بوده است كه اين غَسله ثالثه مىشود در اين صورت حكم به بطلان متوجه است از جهت لزوم مسح به آب جديد.
فصل نهم در احكام جباير است
و آن در اصل، تختههايى است كه بر شكسته يا بر در رفته مىبندند. و مراد به آن در اينجا مطلق چيزهايى است كه بر روى شكسته يا زخم يا قرح مىبندند يا مىگذارند يا مىمالند از تخته و كهنه و مرهم و دواء و نحو اينها. بدان كه كسى كه در محل وضويش زخم يا دمل يا شكستگى و نحو اينها باشد يا مكشوف است يا جبيره دارد. و بر اين دو تقدير يا در موضع غَسل است يا مسح. و ايضاً يا تمام عضو يا اعضاء را گرفته يا بعض آن را. و على التقادير، يا ممكن است شستن و مسح كردن محل وضوء يا ممكن نيست پس اگر ممكن باشد بدون مشقت، واجب است شستن و اگر چه به ريختن آب پى در پى يا به فرو بردن در آب باشد تا آب برسد به زير آن، اگر جبيره بر روى آن باشد به شرط اين كه جبيره و محل هر دو پاك باشند. يا