بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 190اول و آخر و وسط بودن. پس اگر وطى كند به اعتقاد اين كه آخر حيض است مثلًا پس معلوم شد كه اول يا وسط بوده است حكم آن را جارى كند و هم چنين در عكس.
مسأله 13
هر گاه مقاربت كرد به اعتقاد حيضيّت، بعد معلوم شد كه طاهر بوده است كفاره ثابت نيست هر چند معصيت كرده باشد.
مسأله 14
عجز از كفاره كلًّا يا بعضاً موجب سقوط نيست پس هر وقت ميسر شد بايد بدهد و احوط استغفار است در حال عجز بدل از كفاره، ما دام العجز.
مسأله 15
هر گاه در حال مقاربت حيض اتفاق افتاد و تعمّد كرد در بيرون نياوردن، كفاره ثابت مىشود.
مسأله 16
قول زن در حيض مسموع است پس اگر با اخبار او به حيض، عمداً با او مقاربت كند، كفاره بدهد بلكه بعيد نيست سماع قول او در اول و وسط و آخر بودن حيض.
مسأله 17
جايز است در كفاره، قيمت دينار بدهد و مناط قيمت، وقت دادن است و احوط دادن عين است.
مسأله 18
كفارهى امداد [مد] را بايد به سه مسكين بدهد بنا بر احوط. لكن كفارهى به دينار را مىتواند به يك نفر بدهد اگر چه احوط، صرف آن است بر ده يا هفت مسكين از براى قوّت روز ايشان.
مسأله 19
هر گاه در ثلث اول و ثانى و ثالث، هر سه، وطى كرد كفاره را بايد بدهد. و هر گاه در يك ثلث مكرر كند وطى را پس با تخلل، مكرر مىشود كفاره. بلكه با عدم آن نيز احوط تكرار آن است.
مسأله 20
بعضى ملحق كردهاند به حائض نفساء را در وجوب كفاره، و آن معلوم نيست. بلى! حرمت وطى او بى اشكال است.
نهم
از احكام حائض اين است كه صحيح نيست طلاق او. و هم چنين ظهار او، بشرط اين كه مدخول بها باشد و لو دبر او. زوج او حاضر يا در حكم حاضر باشد و آبستن هم نباشد. پس اگر مدخول بها نباشد يا زوج او غائب يا در حكم غائب باشد به اين معنى كه متمكن نباشد از استعلام حال او يا آن كه حامله باشد، صحيح است طلاق او. و مراد به آن كه در حكم حاضر باشد اين است كه با دورى و غيبت از او، متمكن از استعلام و استخبار از حال او باشد.
مسأله 21
اگر زوج غائب، وكيل كند شخص حاضرى را كه استعلام مىتواند بكند جايز نيست