فصل دوم در آداب مريض است‏ - غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی - جلد 1

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

‌صفحه‌ى 209

عدم امكان، وصيت كند كه به ايشان رد كنند. و وصيتنامه‏ى خود را محكم درست كند كه خللى در آن راه نيابد.

مسأله 2

هر گاه بر ذمه‏ى او از حق اللَّه باشد كه در حال حيات قبول نيابت نمى‏كرده مثل نماز و روزه و حجّ و مانند اينها، واجب است كه وصيت به آن نمايد، اگر مال داشته باشد بلكه مطلقاً هر گاه احتمال بدهد كه كسى هست كه تبرعاً از او به جا آورد. و چيزهايى كه ولىّ او بايد به جا آورد مانند نماز و روزه كه از او فوت شده است، واجب است كه ولىّ را اعلام نمايد يا وصيت كند به استيجار آن نيز.

مسأله 3

جايز است كه تمليك كند تمام مال خود را به غير وارث، لكن جايز نيست از براى او كه تقويت كند بر وارث، مالى را كه بعد از او منتقل مى‏شود به وارث. مثل اين كه اقرار كند از براى غيرى و لو از براى بعض ورثه، بر خلاف واقع. بلى! اگر مالى در مكانى دفن كرده باشد كه وارث بر آن مطلع نباشد محتمل است كه واجب نباشد اعلام او، لكن آن هم نيز مشكل است. و هم چنين است هر گاه دينى بر ذمه‏ى شخصى داشته باشد. و احوط اعلام است و هر گاه عدم اعلام، تفويت حق محسوب شود اعلام واجب است يقيناً.

مسأله 4

واجب نيست بر او نصب قيّمى بر اطفال خود مگر در صورتى كه عدم نصب قيّم، باعث تضييع ايشان يا مال ايشان شود. و هر گاه خواست قيمى نصب كند واجب است كه امين بوده باشد. و هم چنين است در وقتى كه معين مى‏كند شخصى را براى اداء حقوق واجبه‏ى بر ذمه‏ى او، بايد آن شخص نيز امين باشد. بلى! اگر وصيت كرد ثلث مال خود را براى خيرات غير واجبه، بعيد نيست عدم وجوبِ بودنِ وصىِّ أمين، لكن باز هم خالى از اشكال نيست خصوص اگر راجع به فقراء باشد.

فصل دوم در آداب مريض است‏

بدان كه چند امر مستحب است براى مريض: (اول) آن كه صبر كند بر مرض و شكر كند حق تعالى را بر آن. (دوم) اين كه شكايت نكند از مرض خود، خصوص به غير مؤمن. و در خبر است كه حدّ شكايت اين كه بگويد: «مبتلا شدم به دردى كه‏

/ 443