فصل بيستم در بقيهى مستحبات كفن
و آن نيز چند چيز استاول
آن كه كفن خوب و پر قيمت باشد، چنانچه در خبر است كه اموات به كفن خوب در قيامت فخر مىكنند و به همان كفن خوب، محشور مىشوند. و روايت است كه حضرت موسى بن جعفر (عليه السلام) را كفن نمودند به كفنى كه مىرسيد قيمت آن، به دو هزار و پانصد دينار و تمام قرآن بر آن نوشته بود. و شيخ كلينى رحمه اللَّه از حضرت صادق (عليه السلام) روايت كرده كه فرمود: پدرم در نزد وفات خود مرا وصيت فرمود كه مرا فلان و فلان جامه، كفن كن و بخر از براى من، يك برد خوب و يك عمامهى خوب زيرا كه اموات مباهات مىكنند به كفنهاى خود.دوم
اين كه از پنبه باشد.سوم
آن كه سفيد باشد نه رنگين. بلى! خصوص حبره كه بُرد باشد اگر سرخ باشد باكى ندارد، بلكه شايد ارجح باشد چنانچه در بعض اخبار است كه حضرت رسول (صلّى الله عليه وآله وسلّم) و سلم را از حبرهى سرخ كفن كردند.چهارم
آن كه از مال حلال بى شبهه باشد.پنجم
اين كه از جامهى احرام يا جامهاى كه در آن نماز مىكرده [مىخوانده] باشد.ششم
اين كه قدرى كافور و ذريره بر آن بريزند و حقيقت ذريره معلوم نيست، گويا چيزى است كه از هند مىآورند. و بعضى گفتهاند كه چيزى است كه مركب است از بوهاى خوش. و صاحب جواهر فرموده: «و لعلها هى المتعارفة الان فى البصرة و نواحيها و ربما كان منها القمحة و هو حبّ يشبه حبّ الحنطه له ريح طيب اذا دق و كان سابقاً يسمى بالذريرة. «1»» و بعيد نيست حكم به استحباب تبرك كردن آن به تربت حضرت سيد الشهداء ارواحنا فداه و ماليدن بر ضريح آن حضرت، بلكه به ضريح سائر ائمه (عليهم السلام) بعد از شستن به آب فرات يا زمزم.هفتم
آن كه طرف راست لفّافه را بر جانب چپ و طرف چپ را بر جانب(1). شايد آن، اكنون هم در بصره و حوالى آن متعارف است و چه بسا از آن است قمحه كه دانهاى است شبيه گندم كه بوى خوش مىدهد هنگامى كه بكوبند و در سابق آن را«ذريره» مىناميدند.