فصل دوم در بيان چيزهائى كه تيمم كردن بر آن صحيح است
بدان كه جايز است تيمم كردن بر زمين مطلقاً. بنا بر اقوى از خاك يا رمل يا كلوخ يا سنگ و نحو آنها از آن چه از زمين محسوب شود حتى سنگ گچ و آهك پيش از پختن آن. و بعد از پختن تيمم كردن بر آن جايز نيست بنا بر اقوى، چنانچه جايز نيست تيمم بر گِل پخته مثل كوزه و آجر، اگر چه ساييده و مثل خاك شده باشد بنا بر اقوى. و جايز نيست تيمم كردن بر معادن مثل نمك و زرنيخ و طلا و نقره و عقيق و امثال آن از چيزهاى كه از اسم زمين خارج شده. و خاك و رمل و سنگ و كلوخ در يك مرتبه است بنا بر اقوى. بلى! تيمم بر خاك بهتر است و لو به تكانيدن غبار فرش و لباس و نحو آن باشد كه بعد از جمع كردن، خاك محسوب است. و هر گاه هيچ كدام ميسّر نشود، تيمم كند به لباس يا فرش يا يال اسب كه در آن غبار باشد و نتواند به تكانيدن غبار، آن را جمع كند. و احوط آن است كه اختيار كند تيمم كردن بر چيزهاى كه غبار آن زيادتر است. و هر گاه آن هم ميسّر نشود، تيمم كند به گِل در صورتى كه نتواند آن را بخشكاند و الّا خشكانيدن واجب است و در قسم اول داخل مىشود. پس چيزهايى كه مىشود بر آن تيمم نمود سه مرتبه دارد كه با امكان مرتبه سابق، جايز نيست تيمم به مرتبه لاحق: (اول) زمين هر چه باشد از خاك و رمل و كلوخ و سنگ و نحو آن غير از معادن. (دوم) غبار. (سوم) گِل. و اگر فرض شود هيچ كدام ميسّر نشود فاقد الطهورين است و اقوى در آن سقوط اداء نماز و وجوب قضاء آن است كه اگر چه احوط آن است كه در آن حال اداء نماز را هم ترك نكند. و فاقد الطهورين، اگر يخ يا برف داشته باشد و نتواند آن را آب كند، بعضى علماء فرمودهاند: واجب است مسح كند آن را بر اعضاى وضوء يا غسل در صورتى كه رطوبت آن بر بشره جارى نشود كه شستن محسوب نشود و الّا بى اشكال واجب است. و اگر آن هم ممكن نباشد، گفتهاند كه واجب است تيمم بر برف يا يخ و اين قول، احوط است اگر چه اقوى كفايت قضاء نماز است. و هر گاه بتواند يخ يا برف را آب كند، متعيّن است بر او وضوء يا غسل و جايز نيست براى او تيمم كردن، چنانچه گذشت.