گذشت كه در مرتبه اولى، اقوى كفايت تيمم به مطلق زمين است ولى با وجود خاك، احوط آن است كه آن را مقدم دارد بر رمل و كلوخ و سنگ و نحو آن. و فرق نيست بين اقسام خاك از سياه و سفيد و زرد و سرخ، چنانچه فرقى نيست در سنگ و كلوخ بين اقسام آن. و هر گاه خاك نباشد احوط تقديم رمل است بر كلوخ و با نبودن آن احوط، تقديم كلوخ است بر سنگ.
مسأله 2
جايز نيست در حال اختيار تيمم كردن بر گچ و آجر و خزف پخته و خاكستر، اگر چه از زمين باشد. بلى! در صورتى كه خاك و رمل و كلوخ و سنگ نباشد، احوط آن است كه ما بين تيمم به يكى از چيزهاى مذكوره، غير خاكسترى كه از سوزانيدن هيزم و نحو آن پيدا شود و ما بين تيمم به مرتبه دوم كه غبار باشد. و با نبودن غبار، به گِل تيمم كند، به فرض نبودن غبار و گِل، احوط تيمم كردن به يكى از مذكورات، و نماز است. و بعد از آن اعاده يا قضاء آن.
مسأله 2
جايز است تيمم كردن در حال اختيار بر ديوارى كه به گِل يا خشت ساخته باشند يا به آجرى كه روى آن گِل كشيده شده باشند.
مسأله 4
جايز است تيمم كردن به گِل سر شور و گِل ارمنى اگر چه نرم نشده باشد. و هم چنين به سنگ آسيا و سنگ چخماخ و سنگ چاقو و نحو آن، زيرا كه آنها از معدن نيستند كه از اسم زمين بيرون باشند.
مسأله 5
جايز است تيمم بر زمين شوره زار اگر از زمين محسوب شود كه روى آن نمك نگرفته باشد.
مسأله 6
اگر به گِل تيمم كند و دست او آلوده به آن شود، واجب است اول گِل دست را ازاله كند، بعد از آن بر صورت يا دست، مسح كند. و در جواز ازالهى آن به شستن اشكال است.
مسأله 7
جايز نيست تيمم به خاكى كه ممزوج به چيز ديگر باشد مثل كاه يا خاكستر يا نحو آن. و هم چنين به گِلى كه ممزوج به كاه باشد. پس معتبر است در آن چه به آن تيمم كرده مىشود مخلوط نبودن به چيزى كه تيمم به آن جايز نيست مگر در صورتى كه خليط در آن مستهلك باشد.
مسأله 8
گذشت كه هر گاه غير يخ يا برف نداشته باشد و نتواند آن را آب كند، واجب است آن را آب كند براى وضوء يا غسل و تيمم جايز نيست، چنانچه اگر نداشته باشد براى تيمم مگر