بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 66هم چنين از عرقى كه متصل به آن است در متعارف. اما اگر از خارج رطوبتى به آن برسد و تعدّى به اطراف كند جريان عفو در آن مشكل است. پس واجب است شستن آن اگر مشقت و حرج در آن نباشد.
مسأله 2
اگر شخص دست بر زخم گذاشت كه ملوث به خون شد معفو نيست هم چنانكه جراحت تعدى كننده نباشد پس اطراف خود را ملوث كند به سبب گذاشتن خون آلوده يا دستمال ملوث شده در آنجا باز عفونتى است
مسأله 3
معفو است خون بواسير خواه بيرون بيايد يا در داخل باشد و هم چنين است سائر قروح و جروح باطنيه كه خون آن به ظاهر مىرسد خون دماغ داخل در جروح نيست و عفونتى است
مسأله 5
مستحب است از براى صاحب قروح و جروح كه جامهى خود را هر روز تطهير كند.
مسأله 6
اگر خونى باشد مشكوك كه آيا از جروح يا قروح است يا نه؟ و به قدر درهم يا زياده باشد، احوط عدم عفو است از آن.
مسأله 7
هر گاه در بدن قروح يا جروح متعدد باشد پس اگر نزديك به هم باشند به نحوى كه عرفاً يك جراحت حساب شود، حكم واحد بر آن جارى است به اين معنى كه اگر بعضى از آنها خوب شوند، شستن آنها واجب نيست بلكه معفو است تا جميع خوب شوند و اگر جراحتها از هم دور باشند كه عرفاً آنها را يكى حساب نكنند هر كدام حكم خود را دارند پس اگر بعضى از آنها خوب شوند شستن آن و عفو از آن ثابت نيست.
مسأله 8
خونى كه از فرو رفتن خار يا فصد و نحو آن باشد خون جروح است لكن در فرو رفتن خار، بايد زخم متعدد باشد نه مطلقاً. پس ما دام لم يُبرَأ و هُو سائل، معفوّ است.
دوم
از نجاساتى كه در نماز معفو است خون كمتر از درهم است، خواه در بدن باشد خواه در لباس. خواه از خود شخص باشد يا از غير، به شرط آن كه از دماء ثلاثه، يعنى خون حيض و نفاس و استحاضه و از نجس العين چون كافر و سگ و خوك و از ميته نباشد، بلكه از غير مأكول سواى انسان نباشد بنا بر احوط، بلكه اقوى و اگر خون متفرق باشد در بدن يا در لباس يا در هر دو پس اگر مجموع به قدر درهم باشد احوط عدم عفو است و مناط سعه درهم است نه وزن آن و حد آن