و آن چند چيز است: «اول» اسلام و ايمان، پس روزهى غير مؤمن صحيح نيست هر چند جزئى از روز خارج از اسلام و ايمان باشد. پس اگر در روز، كافر مسلمان شد و لو پيش از زوال روزه، آن روز صحيح نيست چنانچه چنين است كسى كه در روز روزه مرتد شود و همان روز توبه كند هر چند در روزهى واجب معيّن باشد و پيش از زوال تجديد نيّت نمايد بنا بر اقوى. «دوم» عقل پس صحيح نيست روزهى ديوانه اگر چه ادوارى باشد و كمى از روز نوبت جنون او باشد چنانچه صحيح نيست روزهى كسى كه جزئى از روز مست يا بيهوش شود اگر چه از شب نيّت روزه كرده باشد بنا بر اصحّ. «سوم» باقى نماندن بر جنابت يا حيض يا نفاس تا صبح بعد از آن كه پيش از صبح پاك شده باشد به تفصيلى كه گذشت. «چهارم» خالى بودن از حيض و نفاس در تمام روز پس روزه حايض و نفساء باطل است هر چند يك لحظه پيش از غروب حادث شود يا يك لحظه بعد از طلوع فجر صادق خون منقطع شود. و روزهى مستحاضه صحيح است به شرط آن كه اغسال نهاريه را به عمل آورد. «پنجم» مسافر نبودن به سفرى كه موجب قصر نماز باشد با علم به حكم در روزهى واجب. و روزهى مسافر صحيح نيست مگر در سه جا: «اول» روزهى سه روز بدل هدى تمتّع. «دوم» روزهى بدل بدنه كه هيجده روز است بر كسى كه عمداً پيش از غروب از عرفات كوچ كرده باشد. «سوم» روزهى كسى كه نذر كرده باشد در سفر يا سفراً و حضراً روزه بگيرد به خلاف كسى كه نذر مطلق كرده و در نذر خود مقيّد به سفر يا به سفر و حضر نكرده باشد كه در سفر صحيح نيست و اقوى عدم جواز روزهى مستحبى است در سفر مگر روزهى سه روز در مدينه براى حاجت. و اولى آن است كه در آنجا روز چهار شنبه و پنجشنبه و جمعه روزه بدارد و كسى كه جاهل باشد به آن كه مسافر نبايد روزه بگيرد و در سفر روزه بگيرد صحيح و مجزى است به تفصيلى كه در كتاب صلاة گذشت و شرط صحت آن از جاهل آن است كه بر جهل خود باقى بماند تا آخر روز پس هر گاه در اثناء روز عالم به حكم شود روزهاش صحيح نيست. و كسى كه حكم وجوب افطار را بر مسافر مىدانسته و فراموش كرده ملحق به جاهل نيست. و صائمى كه بعد از زوال سفر كند روزهاش صحيح است چنانكه صحيح است از كسى كه قصد اقامهى ده روز نمايد يا سى روز بدون قصد جايى مانده باشد يا مسافرى كه كثير السفر باشد يا آن كه سفر او معصيت باشد و امثال آن و تفصيل آن در كتاب صلاة گذشت. «ششم» خالى بودن از مرض يا