غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی - جلد 2

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بر او نيست. و كسى كه مجنون بوده و عاقل شده و شك كند كه حدوث عقل پيش از زمان تعلّق زكات بوده تا واجب باشد يا بعد از آن تا واجب نباشد؟ تفصيلى كه در صور زمان بلوغ گذشت در آن نيز جارى است. و كسى كه عاقل بوده و جنون عارض شده و زمان تعلّق را بداند ولى زمان حدوث جنون را نداند [كه‏] مقدّم بوده تا زكات واجب نباشد يا مؤخّر بوده تا واجب باشد؟ ظاهر آن است كه بايد [زكات را] بدهد. و هر گاه زمان حدوث جنون را مى‏داند ولى زمان تعلّق را نداند مقدّم بر آن بوده تا واجب باشد يا مؤخّر بوده تا واجب نباشد؟ يا آن كه زمان هيچ كدام را نداند يا آن كه نداند اول عاقل بوده و بعد ديوانه شده يا عكس آن؟ كه در تمام صور، زكات بر او واجب نيست.

مسأله 6

كسى كه مثلًا شتر يا گاو يا گوسفند خريده باشد و براى فروشنده تا يك سال يا كمتر يا زيادتر خيار گذاشته باشد، مجرد ثبوت خيار براى بايع، مانع تعلّق زكات به آنها نيست و ابتداء سال آن، اول زمان عقد است نه انقضاء زمان خيار بنا بر اقوى، زيرا كه ثبوت خيار را مانع تصرّف نمى‏دانيم.

مسأله 7

هر گاه جنس زكوى، مشترك باشد ميان دو نفر يا زيادتر، معتبر است در تعلّق زكات به آن كه حصه‏ى هر كدام به قدر نصاب باشد و كفايت نمى‏كند بودن مجموع به قدر نصاب.

مسأله 8

در اعيان موقوفه فرقى نيست در عدم تعلّق زكات ميان آن كه وقف عام باشد يا خاص، و اما نماء آن در وقف عام، زكات نيست به خلاف نماء وقف خاص، كه در حصه‏ى كسى كه به حدّ نصاب باشد زكات ثابت است.

مسأله 9

مالى را كه غصب كرده‏اند يا دزديده‏اند يا از تصرّف در آن منع كرده‏اند و ممكن باشد به استعانت ديگرى يا به بيّنه يا نحو آنها به سهولت خلاص كنند، احوط دادن زكات آن است. و هم چنين در صورتى كه غاصب اذن دهد او را در تصرّف، به ابقاء در يد غاصب يا ممكن باشد كه آن را از غاصب بدزدد يا آن كه ممكن باشد كه بعض آن مال را به كسى دهد كه از دست غاصب خلاص كند و به مالك دهد و در مال مرهون كه فك آن به آسانى ممكن باشد، احوط دادن زكات آن است.

مسأله 10

هر گاه به آسانى ممكن باشد طلب خود را از ديگرى وصول بكند و نكند، زكات آن واجب نيست بلكه هر چند مديون بخواهد اداء نمايد و طلبكار اختياراً مسامحه كند و از او نگيرد يا به قصد فرار از زكات نگيرد. و فرق ما بين اين مسأله و مسأله‏ى سابقه آن كه در تمام صور مسأله‏ى سابقه، آن مال از ملكيت او بيرون نرفته به خلاف دين كه تا نگيرد مالك نمى‏شود.

مسأله 11

زكات قرض بر قرض گيرنده است نه قرض دهنده پس اگر مثلًا به قدر نصاب از اعيان زكوى قرض كند و يك سال نزد او بماند، بايد زكات آن را بدهد. بلى، اگر قرض دهنده تبرّعاً زكات او را بدهد صحيح است بلكه تبرّع اجنبى نيز صحيح است و احوط، اعتبار استيذان متبرّع است از

/ 440