فصل سوم در زكات غلات است‏ - غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی - جلد 2

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

است يا مغشوش، اقوى عدم وجوب زكات آن است هر چند احوط است.

مسأله 7

اگر به قدر نصاب، دراهمى دارد كه خليط به طلا يا آن كه دنانيرى به قدر نصاب دارد كه خليط به نقره باشد، زكات آنها واجب نيست مگر در صورتى كه بداند در فرض اول نقره‏ى آن به حدّ نصاب است و در فرض ثانى، بداند كه طلاى آن به حدّ نصاب است يا در هر كدام از آنها بداند كه خليط آنها نيز به حدّ نصاب است كه بايد زكات آن چه از طلا يا نقره كه به حدّ نصاب رسيده بدهد. و اگر نداند، بايد تصفيه كند تا بفهمد. و هر گاه از هر دو قسم، پول دارد و اجمالًا بداند كه يا دينار آن زيادتر است يا دراهم آن و نتواند بفهمد كدام زيادتر است بايد از هر دو به مقدار اكثر زكات بدهد مثلًا كسى كه هزار مسكوك دارد و مردد باشد ميان آن كه چهار صد آن دينار و ششصد آن درهم است و بين آن كه ششصد آن دينار و چهار صد آن درهم و نتواند بفهمد، بايد زكات ششصد دينار و ششصد درهم بدهد و اگر به مقدار زكات ششصد دينار و چهار صد درهم بدهد به عنوان قميت زكات آن چه در واقع بر او هست كافى است.

مسأله 8

هر گاه سيصد درهم مغشوشه داشته باشد و بداند كه خليط آن به مقدار ثلث مجموع است در تمام افراد آنها بالسويه، مى‏تواند پنج درهم زكات آن را بدهد و مى‏تواند هفت درهم و نيم از مغشوش بدهد بخلاف آن كه خليط آن كه به مقدار ثلث است در تمام افراد بالسويه نباشد كه بايد زكات دويست درهم كه خالص آن است بدهد يا پنج درهم خالص يا به وجه ديگر، [تا] علم به فراغ ذمّه تحصيل كند.

مسأله 9

هر گاه از اجناس زكوى براى نفقه‏ى عيال بگذارد و سفر رود و به مقدار نصاب آن تا يك سال بماند، زكات آن واجب نيست مگر در صورتى كه در تمام سال با آن كه در سفر است متمكن از تصرّف آن باشد.

مسأله 10

هر گاه از اجناس مختلفه زكوى داشته باشد و آنها يا بعض آنها از نصاب كمتر باشد نبايد مقدار ناقص آن را از جنس ديگر تكميل كند مثلًا اگر نوزده دينار و صد و نود درهم داشته باشد نقص درهم به دينار يا دينار به درهم جبران نمى‏شود.

فصل سوم در زكات غلات است‏

كه گندم و جو و خرما و مويز باشد و آيا جو بى پوست كه آن را «سلت» گويند ملحق به آنهاست يا نه؟ اشكال است و هم چنين در الحاق علس كه گويند نوعى از گندم است و در هر پوستى دو دانه است [و] خوراك اهل صنعا است اشكال است. و در هر دو احتياط به دادن زكات آن ترك نشود و در غير آنها، زكاتى نيست هر چند دادن زكات حبوباتى كه به كيل يا وزن مى‏فروشند مثل ماش و برنج و عدس و باقلا و نخود و ارزن و ذرّت و نحو آنها مستحب است. و نصاب آنها به مقدار زكات آنها همان قدرى است كه در غلات اربع ذكر مى‏شود و مثل خيار

/ 440