باب چهارم در كسانى كه مصرف زكات هستند و اوصاف آنها - غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی - جلد 2

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

باب چهارم در كسانى كه مصرف زكات هستند و اوصاف آنها

و در آن دو فصل است:

فصل اول در اصناف مستحقين‏

و آنها هشت طايفه‏اند: «اول و دوم» فقير و مسكين و حال مسكين از فقير سخت‏تر است و فقير شرعى كسى است كه مصارف ساليانه‏ى خود و عيالش را نداشته باشد و الّا غنى است پس كسى كه باغ و زمين زراعت و گاو و گوسفند و نحو آنها داشته باشد كه براى مصارف او و عيالش كافى باشد در تمام سال جايز نيست زكات بگيرد. و هم چنين كسى كه سرمايه دارد كه به ربح آن مصارفش مى‏گذرد يا آن كه از نقد يا جنس به قدر كفايت سال دارد، زكات نگيرد به خلاف كسى كه كمتر از مصارف يك سال داشته باشد كه جايز است بگيرد. پس كسى كه به مقدار كفايت دارد ولى در اثناء سال بعد از صرف بعض آن كمتر از كفايت سال شود بعد از كم شدن جايز است بگيرد و نبايد صبر كند تا سال سر رود و مؤنه‏اش تمام شود پس هر وقت كه به مقدار كفايت يك سال تمام ندارد، مى‏تواند بگيرد و كسى كه مال موجود به قدر كفايت ندارد ولى صنعتى يا كسبى دارد كه به تدريج مؤنه‏ى خود را پيدا مى‏كند جايز نيست بگيرد. و كسى كه قدرت بر كسب داشته باشد و به سبب تنبلى، كسب نكند احوط نگرفتن است.

مسأله 1

كسى كه سرمايه دارد كه ربح آن براى مصارف او بس نباشد و سرمايه به قدر كفايت باشد، نبايد سرمايه را صرف كند و جايز است كه سرمايه را براى كسب خود باقى گذارد و باقى مانده را از زكات بگيرد. و هم چنين كسى كه صنعتى دارد كه وافى به مؤنه‏ى او نباشد و اسباب آن را اگر بفروشد بس باشد يا آن كه باغى مثلًا دارد كه قيمت آن براى مؤنه‏اش بس باشد و حاصل آن بس نباشد، نبايد بفروشد بلكه مى‏تواند به حال خود بگذارد و باقى مانده‏ى مؤنه را از زكات بگيرد.

مسأله 2

جايز است به فقير زياده از مقدار مصارف سالش دفعةً بدهند و لازم نيست به قدر مؤنه‏ى يك سال اقتصار نمايند و هم چنين كاسبى كه كسب او به مؤنه‏ى سال وفا نكند يا صاحب ملكى كه حاصلش كافى نباشد يا تاجرى كه ربح تجارتش كمتر از مصارف سال باشد كه نبايد بر خصوص باقى مانده اقتصار كنند بلكه جايز است به قدر مصارف چند سال به او دهند يا قدرى كه عرفاً غنى شود، به او دهند هر چند احوط اقتصار است. بلى، در صورتى كه به تدريج به او دهند بعد از آن كه مؤنه‏ى سال را دارا شد مادامى كه به اين مقدار دارد جايز نيست از زكات چيزى و لو كمى به او دهند.

مسأله 3

خانه، محل سكنى و خادم و اسب سوارى كه به حسب حال براى بقاء عزّت و شرف خود محتاج به آن باشد مانع نيست از آن كه زكات به او دهند يا بگيرد، بلكه هر چند

/ 440