غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی - جلد 2

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سوم‏

«سوم» مستحب است كه به اهل فضل زيادتر دهند به مقدار فضل آنها چنانچه مستحب است ترجيح اقارب بر اجانب و تفضيل فقيه و عاقل بر غير آنها و تقديم فقيرى كه سؤال نمى‏كند بر اهل سؤال. و سنت است كه زكات گاو و گوسفند و شتر را به اهل تجمّل از فقراء دهند و لكن جهات مزبوره در صورتى است كه معارض به جهات مرجّحه كه اهم از مذكورات است نباشد كه سزاوار است مراعات اهم و ارجح را نمايند.

چهارم‏

«چهارم» دادن زكات علانيةً افضل است از دادن به سرّ به خلاف صدقه‏ى مندوبه كه سراً افضل است.

پنجم‏

«پنجم» هر گاه مالك بگويد زكات مالم را داده‏ام يا زكات به مال من متعلّق نيست بدون بيّنه و قسم تصديقش كنند مادامى كه خلاف آن معلوم نباشد. و اگر متهم باشد فحص كردن ضرر ندارد.

ششم‏

«ششم» جايز است كه زكات را از مال خود جدا كند و در مال مخصوصى معيّن كند هر چند از غير جنس زكوى باشد كه بعد از اين به ارباب استحقاق برساند، چه مستحق موجود باشد يا نه، بنا بر اصحّ، هر چند احوط با وجود مستحق، دادن آن است. و آن چه جدا كرده در دست او امانت است كه به فرض تلف ضامن آن نيست مگر آن كه تعدّى و تفريط كرده باشد و بعد از جدا كردن جايز نيست تبديل كند.

هفتم‏

«هفتم» اگر پيش از دادن زكات به مجموع نصاب تجارت كند، ربح مقدار زكات نيز از فقير است و اگر ضرر كند خسارتش بر خود او است. و هم چنين است در صورتى كه تجارت كند به مالى كه براى زكات معيّن كرده.

هشتم‏

«هشتم» كسى كه زكات بر او واجب باشد و هنوز نداده وفاتش برسد پيش از آن واجب است وصيت كند و هم چنين خمس و ساير حقوق واجبه. و هر گاه وارث مستحق داشته باشد مى‏تواند به او از باب زكات محسوب دارد هر چند سنت است دادن قدرى از آن به ديگرى.

نهم‏

«نهم» جايز است زكات را به فقرائى كه حاضرند ندهد و به غير آنها بدهد هر چند حاضرين مطالبه نمايند. بلى، از باب قضاء حاجت مؤمن افضل آن است كه به آنها بدهد مگر آن كه دادن به غير ارجح باشد.

دهم‏

«دهم» اشكالى نيست در جواز نقل زكات از آن بلد به جاى ديگر در صورتى كه مستحق در آن بلد نباشد، بلكه در صورتى كه مأيوس باشد از وجود مستحق در آن بلد و نتواند در ساير مصارف صرف كند، واجب است نقل كند و اگر به نقل تلف شود ضامن نيست و مؤنه‏ى نقل را از زكات بر دارد به خلاف آن كه اميد داشته باشد كه مستحق پيدا شود كه مخيّر است بين نقل به جاى ديگر و بين حفظ آن تا پيدا شود و در اين صورت اگر به نقل تلف شود ضامن است بنا بر احوط. و فرق نيست بين نقل به بلد نزديك يا دور در صورتى كه مظنّه داشته باشد به هر كدام نقل كند مال سالم مى‏ماند هر چند اولى‏ نقل به بلد نزديك است در صورتى كه براى بعيد اسباب رجحانى نباشد.

يازدهم‏

«يازدهم» اقوى جواز نقل زكات است به بلد ديگر هر چند در بلد

/ 440