بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
به وصيت ديگرى ما دام الحياة براى مؤجر باشد، ملكيت او محدود به حيات است پس اگر اجاره دهد به موت او باطل مىشود و هر گاه متولّى وقف، آن را با ملاحظهى مصلحت موقوفة عليهم تا مدتى اجاره دهد، نه به مردن متولّى باطل مىشود و نه به مردن بطن موجود حال اجاره. و هر گاه كسى خود را اجير ديگرى كند براى خدمت يا غير آن تا مدتى و بين مدت بميرد، اجاره باطل مىشود زيرا كه محلى براى اجاره باقى نمانده. و هم چنين است اگر مستأجر بميرد در صورتى كه او را اجير كرده باشد براى خدمت خود يا عمل ديگر كه متعلّق به خود اوست. و هر گاه اجير شده باشد براى عملى در ذمّهى خود به مردن مؤجر اجاره باطل نمىشود بلكه تتمة العمل را از تركهى او استيفاء نمايند. و هم چنين اگر اجيرش كرده باشد براى عملى كه خود مستأجر محل آن عمل نباشد مثل آن كه اجير كرده براى خدمت مسجد يا خانه و نحو آن بدون تقييد به خود او كه به موت مستأجر باطل نمىشود و منتقل مىشود آن عمل به وارث او و هر گاه خانه را به كسى اجاره دهد و بر مستأجر شرط كند كه خود او در آن سكنى كند به مردن او باطل نمىشود بلكه منتقل به وارث او مىشود و لكن مؤجر، خيار فسخ دارد براى تخلّف شرط. بلى، اگر مقيّد كند به سكناى خود او، به مردن او باطل مىشود.
مسأله 4
اگر ولىّ يا وصىّ، طفل را تا مدتى اجير ديگرى كنند و در بين مدت بالغ و رشيد شود اجاره نسبت به زمانى كه يقيناً صغير بوده صحيح و نسبت به زمانى كه يقيناً بالغ و رشيد است فضولى و متوقف بر اجازهى اوست و نسبت به زمان مشكوك البلوغ ظاهراً محكوم به صحت است. بلى، هر گاه مصلحت لازم المراعاتى براى طفل باشد كه او را تا آن مدت اجير كنند به طورى كه عدم اجاره با زمان بلوغ خلاف مصلحت او باشد اجاره صحيح است و بعد از بلوغ نمىتواند فسخ كند و هم چنين است حكم اجاره املاك صبىّ.
مسأله 5
اگر زنى اجير كسى شود تا مدتى براى خدمتگزارى و قبل از انقضاء آن، شوهر كند اجاره باطل نمىشود هر چند خدمتگزارى، منافى استمتاع زوج باشد.
مسأله 6
اگر غلام يا كنيز را اجير ديگرى كند و بعد آن آزادش نمايد، اجاره به عتق باطل نمىشود و اجرت او ملك مولى است و در حال حريّت، او را نمىرسد كه از مولى مطالبهى عوض خدمت در آن مدت را بنمايد زيرا كه مالك عين و منفعت او بوده تا ابد و نسبت به آن مدت استيفاء كرده. بلى، آيا نفقهى او در بقيهى مدت اگر بر مستأجر شرط نشده باشد بر مولى است يا نه؟ در آن چند وجه است: «اول» آن كه بر مولى باشد به سبب آن كه چون منافع آن مدت را استيفاء كرده به منزلهى آن است كه در ملك اوست. «دوم» آن كه از كسب، معاش خود را بگذراند در صورتى كه وقت كسب براى خودش باقى باشد و الّا از بيت المال معاش او را بدهند و اگر نباشد بر مسلمين