فصل سوم [در آثار انعقاد عقد اجاره‏] - غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی - جلد 2

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اگر قرار دهند در آن ثابت است و [هم چنين‏] خيار غبن و خيار عيب، چنانچه گذشت بلكه ساير خيارات مثل خيار اشتراط و تبعّض صفقه و تعذّر تسليم و تفليس و تدليس و شركت و خيار چيزى كه به ماندن يك روز فاسد مى‏شود و خيار شرط ردّ عوض نظير شرط ردّ ثمن كه در بيع است در اجاره نيز ثابت است.

مسأله 12

اگر غلام يا خانه‏ى خود را مثلًا اجاره دهد بعد از آن به مستأجر بفروشد، اجاره باطل نمى‏شود و منفعت به اجاره تا انقضاء آن، ملك مشترى شده نه از جهت تبعيّت عين. و اگر بعد از بيع، اجاره فسخ شود منفعت آن بر مى‏گردد به مؤجر و اگر غلام بعد از قبض مشترى بميرد، مستأجر مال الاجاره‏ى بقيه‏ى مدت را از مؤجر مى‏گيرد هر چند تلف عين بر مشترى است.

فصل سوم [در آثار انعقاد عقد اجاره‏]

بدان كه مستأجر در اجاره‏ى اعيان، مالك منفعت مى‏شود و در اجاره براى عمل، مستحق عمل مى‏شود به مجرد عقد بدون توقّف بر چيز ديگر، چنانچه مؤجر به عقد، مالك اجرت مى‏شود با تزلزل و لكن نمى‏تواند مطالبه‏ى اجرت كند مگر بعد از تسليم عين يا عمل و هم چنين مستأجر مطالبه‏ى عين يا عمل نمى‏كند مگر بعد از تسليم اجرت پس طرفين به عقد مالك مى‏شوند آن چه را كه به او منتقل شده و جواز مطالبه، موقوف بر تسليم و استقرار ملكيّت اجرت، موقوف بر استيفاء منفعت يا تمام شدن عمل يا آن چه به حكم استيفاء و اتمام عمل است مى‏باشد پس اگر مانعى از استيفاء يا از عمل پيدا شود اجاره منفسخ مى‏شود.

مسأله 1

اگر خانه را مثلًا اجاره كند و تسليم بگيرد و مدت اجاره منقضى شود اجرت بر او مستقر مى‏شود چه در آن خانه سكنى كند يا به اختيار آن را خالى بيندازد. و هم چنين اگر حيوانى براى سوارى يا بار كشى تا جاى معيّن اجاره كند و از مدتى كه در اجاره قرار داده‏اند زمانى بگذرد كه استيفاء منفعت در آن ممكن باشد هر چند استيفاء نكرده باشد بايد مال الاجاره را بدهد و اين در صورتى است كه مورد اجاره، عين شخصى باشد و در وقت معيّن. و هر گاه اجاره واقع شود بر كلّى و فردى را بگيرد و آن نيز به حكم عين شخصى است بنا بر اقوى در صورتى كه در اجاره، وقت قرار داده و گذشته باشد. بلى، با عدم تعيين وقت، ظاهر آن است كه اجاره باقى باشد اگر چه ضامن أجرة المثل آن مدت است كه استيفاء ننموده به سبب آن كه منفعت را بر مؤجر تفويت نموده.

مسأله 2

هر گاه مؤجر عين را به مستأجر بذل نمايد و او نگيرد تا مدت بگذرد اجرت بر مستأجر قرار گرفته و هم چنين اگر كسى را مثلًا اجير كرده كه ثوب معيّنى را در وقت معيّن براى او بدوزد و ثوب را در آن زمان به اجير ندهد تا وقت بگذرد، مستحق اجرت است بايد به او بدهد چه در آن وقت به كار ديگرى مشغول‏

/ 440