كتاب المزارعه و المساقاة بدان كه از اخبار مستفيضه، رجحان زراعت مستفاد مىشود و از حضرت صادق (عليه السلام) منقول است كه زراعت كيمياى اكبر است و خدا روزى پيغمبران خود را در زرع و بستان قرار داده و زارعين گنجهاى خدا مىباشند در زمين و كارى محبوبتر نيست نزد خدا از زراعت و پيغمبرى را نفرستاده، مگر آن كه زارع بوده به جز حضرت ادريس (عليه السلام) كه خياط بوده و زراعت كنندگان گنجهاى خلق مىباشند و مقام آنها روز قيامت بهتر و منزلت آنها بيشتر از ساير خلق خواهد بود و لقب زارع در قيامت مبارك است. و از حضرت رسول (صلّى الله عليه وآله وسلّم) سؤال كردند كه بهترين اعمال كدام است؟ فرمود: زراعت كه صاحب آن بكارد و اصلاحش كند و روز چيدن زكات آن را بدهد. و شخصى به حضرت صادق (عليه السلام) عرض كرد: شنيدهام قومى مىگويند مزارعه مكروه است. فرمود: زراعت كنيد به خدا قسم مردم عملى ندارند كه حلالتر و پاكيزهتر از زراعت باشد. و از اين خبر مستفاد مىشود كه زراعت اعم از آن است كه كسى خودش مباشرت كند يا ديگرى را وادارد كه زراعت كنند. و «مزارعه» معاملهاى است ما بين صاحب زمين و بين فلاح كه در مدت معيّن در آن چيزى بكارد و حاصل آن را با يكديگر قسمت كنند. و «مساقات» معاملهاى است بين صاحب درخت و بين ديگرى كه آن را آب دهد در مدت معيّن و ميوهى آن را با يكديگر قسمت كنند. پس در آن دو باب است.
باب اول در مزارعه
و در آن سه فصل است:
فصل اول در شرايط مزارعه
و آن چند چيز است: «اول» ايجاب و قبول و كافى است هر لفظى كه بر آن دلالت داشته باشد هر چند به لفظ مَجاز باشد با قرينهى ارادهى آن معنى. و گفتن به لفظ زارعتك يا سلمت إليك الارض على أن تزرع كذا در ايجاب كافى است. و معتبر نيست كه به لفظ ماضى باشد بلكه اگر به صيغهى امر مثلًا بگويد: ازرع هذه الارض يا به مستقل مثلًا بگويد: تزرع هذه الارض يا به جملهى اسميه. و در جميع آنها معتبر است قصد انشاء معنى به آن و به لفظ فارسى و غير آن نيز جايز است. و بايد ايجاب از طرف مالك زمين و قبول از طرف زارع باشد بلكه عكس آن نيز جايز است. و قبول حاصل مىشود به گفتن قبلت بلكه قبول فعلى بعد از ايجاب قولى، كافى است. و مزارعه به معاطات نيز صحيح است ولى لازم نمىشود مگر به