فصل دوم در احكام مساقات‏ - غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی - جلد 2

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

يا توليت. «پنجم» معلوم و معيّن بودن درختان و عمل نزد هر دو. «ششم» آن كه ريشه‏هاى آن در زمين ثابت و مغروس باشد پس مساقات نسبت به فسيل نخل مثلًا كه آن را به فارسى «تال» گويند پيش از غرس باطل است. «هفتم» تعيين مدت به شهور و سنين و آن كه به قدرى طولانى باشد كه ممكن باشد رسيدن ميوه در آن مدت غالباً. و دور نيست كفايت تعيين مدت به بلوغ ثمر يك سال مثلًا بدون ذكر شهور زيرا كه تخميناً مدت آن معلوم است. «هشتم» آن كه مبدأ آن پيش از ظهور ميوه‏ى آن باشد يا بعد از آن و پيش از رسيدن آن به طورى كه محتاج به آب دادن يا عمل ديگر باشد به خلاف بعد از رسيدن كه محتاج به آنها نباشد كه صحت آن مشكل است هر چند محتاج به محافظت و چيدن و نحو آنها باشد. «نهم» تعيين حصه‏ى هر كدام به اشاعه و بدون تعيين آن باطل است مگر در صورتى كه حصه‏ى هر كدام به حسب متعارف متعيّن باشد از ثلث يا نصف و صحيح نيست كه مقدار معيّنى از ميوه را براى يكى قرار دهند مثل يك خروار مثلًا و بقيه را هر چند باشد براى ديگرى. بلى، دور نيست كفايت تعيين حق هر كدام به ميوه‏ى اشجار معيّنى كه ثمره‏ى آنها را براى يكى و بقيه را براى ديگرى قرار دهند بلكه جايز است كه ثمره‏ى اشجارى را براى يكى قرار دهند و در بقيه هر دو شريك باشند يا آن كه براى يك كدام علاوه از حصه‏ى مشاعه، مقدار معيّنى به وزن شرط كنند در صورتى كه بدانند ميوه‏ى آن زياده از آن مقدار است و بقيه مى‏ماند تا در آن هر دو شريك باشد. «دهم» آن كه چيزهائى كه بر مالك و عمل‏هائى كه بر عامل است، معيّن كنند هر گاه به حسب متعارف متعيّن نباشد.

فصل دوم در احكام مساقات‏

مسأله 1

اشكالى نيست در صحت مساقات پيش از ظهور ميوه چنانچه بلا خلاف مساقات بعد از رسيدن ميوه در صورتى كه محتاج به عملى نباشد به جز محافظت و چيدن آن باطل است و علماء خلاف كرده‏اند در صحت آن بعد از ظهور ثمر و پيش از رسيدن آن و اقوى صحت آن است، خواه عمل عامل باعث زيادتى ثمر باشد يا نه، خصوصاً در صورتى كه بعض درختان، هنوز ثمره‏ى آن ظاهر نشده باشد.

مسأله 2

اقوى جواز مساقات اشجارى است كه ميوه نداشته باشد و مقصود از كاشتن، انتفاع به برگ آن باشد مثل درخت حنا و بعض اقسام توت و امثال آن.

مسأله 3

مساقات بر اصول غير ثابته مثل بطيخ و بادنجان و پنبه و نى شكر و نحو آنها نزد علماء جاير نيست هر چند مكرّر ثمر دهد و لكن جواز آن بعيد نيست هر چند مساقات مصطلحه نباشد بلكه در مطلق زراعت جواز آن بعيد نيست.

مسأله 4

جايز است معامله نمودن بر اشجارى كه محتاج به سقى نباشد به اين كه به آب باران كفايت بشود يا

/ 440