بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
درخت از مالك زمين است. و اگر ريشه از خود عامل بوده، درخت مال اوست و بايد اجرت زمين را به مالك آن بدهد در صورتى كه مالك جاهل به بطلان بوده. و مالك مخيّر است بين آن كه درخت را به جاى خود باقى گذارد و اجرت زمين را از او بگيرد و بين آن كه امر كند كه عامل درخت را بكَند يا خودش بكَند و به او دهد و اگر از كندن به درخت نقصانى وارد شود، تفاوت قيمت را به او بدهد. و بعضى گفتهاند قيمت آن درخت را ملاحظه كنند در حال به پا بودن و در حال كنده شدن و تفاوت قيمت آن را به او بدهد. و لكن دليلى ندارد بعد از آن كه مالك زمين حق كندن آن را نداشته باشد. و بنا بر بطلان مغارسه، ممكن است تصحيح معامله به ادخال آن در عنوان اجاره يا مصالحه و نحو آنها با مراعات شرايط آنها مثل آن كه ريشهى درخت مشترك باشد ميان آنها به آن كه بالاشتراك بخرند يا آن كه عامل كه صاحب ريشه است نصف آنها را ببخشد به مالك به نصف منفعت زمين او مثلًا تا فلان مدت و اگر مالك زمين صاحب ريشه باشد، نصف آنها را به عامل صلح مىكند به شرط آن كه تا فلان وقت آن را بكارد و آب دهد يا آن كه او را اجير مىكند براى كاشتن و آب دادن آن تا فلان وقت به نصف منفعت زمين.
مسأله 30
«1» اگر بدانيم دو نفر با هم مغارسه كردهاند و كيفيت آن را ندانيم كه بر وجه صحيح واقع شده يا به نحو باطل؟ بنا بر بطلان آن، بايد فعل آنها را حمل بر صحت نماييم در صورتى كه بميرند يا آن كه اختلاف كنند در صحت و فساد آن. (1). در اصل كتاب مسأله 30آمده كه صحيح آن مسأله 36