غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

غایة القصوی فی ترجمة العروة الوثقی - جلد 2

عباس قمی؛ مصحح: علی رضا أسداللهی فرد

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مترتّب نيست زيرا كه به مجرد ضمان، ذمّه‏ى او فارغ و ذمّه‏ى ضامن مشغول شده مگر در صورتى كه از كلام او عرفاً فهميده شود كه از دينى كه بر او بوده و بر عهده‏ى ضامن آمده گذشت كرده. و اما در ضمان، ضمّ ذمّه به ذمّه اگر قائل به صحت آن باشيم پس گفته‏اند كه هر گاه ذمّه‏ى مديون را ابراء كند، ذمّه‏ى ضامن نيز فارغ مى‏شود بخلاف آن كه ذمّه‏ى ضامن را ابراء كند كه ذمّه‏ى مديون به دين برقرار است و لكن ممكن است قائل شويم كه در اين صورت نيز، ذمّه‏ى هر دو فارغ مى‏شود.

مسأله 2

عقد ضمان از طرف ضامن و مضمون له لازم است كه ضامن نمى‏تواند فسخ ضمانت كند حتى در صورتى كه ضمان به اذن مضمون عنه باشد و معلوم شود كه او فقير است و نمى‏تواند كه عوض را به ضمان دهد. و هم چنين براى مضمون له نيز جايز نيست كه فسخ ضمان كند به شرط آن كه ضامن وقت ضمان دارا باشد يا آن كه مضمون له وقت ضمان مى‏دانسته كه فقير است و قبول ضمان او كرده به خلاف صورتى كه جاهل به فقر او بوده كه بنا بر مشهور بعد از تبيّن فقر او مى‏تواند ضمان او را به هم زند و به مديون رجوع كند. و مدار بر موسر بودن و معسر بودن، حال ضمان است پس اگر آن وقت موسر بوده و بعد از آن پيش از اداء مال الضمانه معسر شده، نمى‏تواند فسخ كند چنانچه اگر معلوم شود كه آن وقت معسر بوده و مضمون له نمى‏دانسته و بعد دارا شده، خيار مضمون له باقى است. و ظاهر آن است كه در ثبوت خيار با جهل به فقر نباشد بين آن كه مضمون عنه نيز معسر باشد يا نه؟ و هر گاه ضامن با آن كه دارا باشد معلوم شود كه مماطل است آيا در ثبوت خيار ملحق به معسر است يا نه؟ دو وجه است.

مسأله 3

شرط خيار در عقد ضمان جايز است براى هر كس كه قرار دهد خواه براى ضامن يا براى مضمون له، چنانچه جايز است در ضمن عقد شرط ديگرى قرار دهند مثل آن كه ضامن به طلبكار بگويد: ضامن طلب تو شدم به شرط آن كه پيراهن مرا بدوزى. يا آن كه مضمون له بگويد: من قبول ضمان نمودم به شرط آن كه فلان كار را براى من به جا آورى پس اگر مشروط عليه تخلّف از شرط نمود، خيار تخلّف شرط براى مشروط له ثابت مى‏شود.

مسأله 4

اگر معلوم شود كه ضامن مملوك بوده و بى اذن مولى ضامن شده يا به اذن او باشد و بگوئيم كه با اذن نيز مضمون له بايد صبر كند تا مملوك آزاد شود دور نيست كه بگوئيم مضمون له مى‏تواند فسخ كند.

مسأله 5

دينى كه وقت اداء آن رسيده باشد جايز است كسى ضامن آن شود كه همان وقت يا بعد از مدت معيّنى بدهد چنانچه جايز است ضمان دين مؤجّل كه فعلًا بدهد يا قبل از انقضاء مدت يا بعد از آن به نحوى كه در ضمان قرار دهند.

مسأله 6

در دين حال، اگر به اذن مضمون عنه ضامن شود كه بعد از مدتى بدهد، مدت براى ضمان است نه براى دين پس اگر ضامن پيش از

/ 440