اما براى حركت فرهنگى نياز به برنامه ريزى داريم. بايد مسير و نحوه حركتمان را مشخص نماييم، شرايطى را كه در آن قرار داريم درك كنيم، راهكارها را شناسايى كنيم و همچنين آفت هاى اين حركت و مسير را پيش بينى كرده و تدابير لازم را در ارتباط با آنها اتخاذ نماييم. اولين گام در اين مسير اين است كه ما به فكر تجديد و تقويت مطالعات و بازسازى سيستم فكرى خودمان باشيم و با زيرساخت هايى محكم و اصولى كارمان را آغاز كنيم.در ابتداى انقلاب، ما يك شناخت اجمالى داشتيم كه بايد در مقابل استكبار و عمّالش تا پاى جان ايستاد و بر اساس همين شناخت اجمالى هم حركت كرديم و انقلاب پيروز شد و تا اين جا رسيده است. الان هم هنوز اكثريت مردم پاى بند به همين اصول و مبانى هستند، ولى بايد متوجه باشيم كه براى قوام و تداوم انقلاب، ديگر آن شناخت اجمالى كافى نيست. براى آغاز حركت و پيروزى انقلاب، بيشتر تكيه بر احساسات و عواطف بود كه به آن شناخت اجمالى ضميمه شد و ثمر داد، اما براى ادامه راه، ديگر نمى توان به اين روش عمل كرد بلكه بايد از اين پس تكيه اصلى و ثقل حركت را از عامل احساسات و عواطف به عامل شناخت و بصيرت انتقال دهيم. امروز ديگر نمى توان با سينه زنى و نوحه و شعار و شور، مردم را در صحنه نگاه داشت. البته همه اينها بايد همچنان باشد و حفظ شود، ولى كلام در اين است كه موتور اصلى حركت بايد روى شعور و شناخت و فرهنگ سازى، طراحى و متمركز شود. امروز دشمنان نيز به فراست اين نكته را دريافته اند و به جاى آن كه ثقل حركت خود را بر فشارهاى اقتصادى و نظامى و سياسى متمركز كنند، بيشترين هزينه و امكانات و نيروها را صرف كارها و حركت هاى فرهنگى مى كنند و سعى دارند از اين ناحيه به اردوگاه انقلاب رخنه كرده و به تدريج دوباره آن را به تصرف كامل خود درآورند. اگر ما بخواهيم جلوى اين رخنه فرهنگى را بگيريم و راه نفوذ دشمن را سد كنيم، بايد از اين بى حالى، بى برنامگى و پراكندگى درآييم. اگر ما به عنوان استاد دانشگاه مىخواهيم كار فرهنگى انجام دهيم و اسلام و ارزش هاى اسلامى را در ذهن و روح دانشجويان و جوانان جا بيندازيم، ابتدا بايد خودمان را به سلاح فكرى و فرهنگى مجهز كنيم و اصول و مبانى فرهنگ و انديشه اسلامى و نيز اصول و مبانى فرهنگ و تفكر غربى و شبهاتى را كه آنان القا مى كنند، بدانيم و بشناسيم تا بتوانيم پاسخ گوى جامعه و نسل جوان امروز بوده و مسائل و مشكلات و شبهات فكرى و فرهنگى آنان را حل نماييم.البته خداوند خود حافظ و نگاهبان دين خويش است: «اِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ اِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ (1)؛ بى ترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كرديم، و قطعاً نگهبان آن خواهيم بود.» و على رغم همه دشمنى ها و تيرگى ها، كشتى دين و اسلام را به ساحل نجات خواهد رساند: «هُوَ الَّذِى اَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدّينِ كُلِّهِ وَ لَوْكَرِهَ الْمُشْرِكُونَ (2)؛ اوست كسى كه فرستاده خود را با هدايت و آيين درست روانه كرد تا آن را بر هر چه دين است فائق گرداند، هرچند مشركان را ناخوش آيد.»، اما چرا اين حفظ دين به وسيله ما نباشد و چرا ما جزو آن كسانى نباشيم كه خداوند آنان را براى اعتلاى كلمه توحيد و حفظ دين خود برگزيده است؟ اميدواريم كه خداوند متعال چنين توفيقى را نصيب همه ما و شما بفرمايد و در پايان تأكيد مى كنم كه ما بايد امروز مسؤوليت بسيار حسّاس و تاريخى خود را درك كنيم و براى انجام اين مسؤوليت بايد با رفع كمبودهاى فكرى و فلسفى خودمان، آمادگى هاى لازم را كسب نماييم و توجه داشته باشيم كه اگر خداى ناكرده در راه انجام اين مسؤوليت خطير كوتاهى و سستى كنيم در پيشگاه خداوند متعال و پيامبر و ائمه و شهدايى كه با نثار خون خود اين شجره طيبه را حفظ كردند مسؤول هستيم و به راحتى از آن نخواهند گذشت._______________(1). حجر / 9.(2). صف / 9.