مسؤوليت مهم ما در برابر جوانان<p /> - کاوش ها و چالش ها نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

کاوش ها و چالش ها - نسخه متنی

محمد تقی مصباح یزدی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

مسؤوليت مهم ما در برابر جوانان

در زمان حيات حضرت امام (رحمه الله) به لحاظ عظمت شخصيتى كه ايشان داشتند، آن چنان بر افكار و روحيات پيروانشان نفوذ داشتند كه مردم عاشقانه به ايشان ارادت مىورزيدند و رفتار و نظرات و سخنان ايشان بدون هيچ سؤال و ترديدى الگوى نظرى و عملى همه افراد و مسؤولين و ملاك حركت آنان بود. اما اين مسأله لازمه شخيصت استثنايى ايشان بود و از آن جا كه اينچنين چيزى هميشه و براى همه نسل ها باقى نمى ماند لذا ما بايد در فكر باشيم كه اگر آن افكار و راه واقعاً صحيح بود، با استدلال و منطق از آن دفاع كرده و پايه هايش را مستحكم نموده و آن را ترويج نماييم. براى نسل هاى آينده، صرف اين كه بگوييم: «امام اينچنين فرموده يا رفتار كرده» كافى نيست. شور و عشقى كه در نسل اول انقلاب و آن بسيجيان عاشق شهادت و جبهه و جنگ مى ديديم طبيعى است كه در نسل هاى آينده و كسانى كه نه جمال ملكوتى امام را از نزديك مشاهده كرده اند و نه هر روز و هر هفته سخنان حكيمانه او را شنيده اند، وجود نخواهد داشت؛ براى آنها بايد به فكر تبيين هاى منطقى و استدلال هاى قوى و قانع كننده باشيم.

حقيقتاً اگر ما خودمان را به جاى آن جوانى بگذاريم كه تازه به كمال و رشد عقلانى رسيده و با حرف ها و نظرات و فرهنگ هاى متفاوت و متناقض روبه رو مى شود، مى بينيم مسأله به اين سادگى ها هم كه ما فكر مى كنيم، نيست. براى اين جوان واقعاً اين سؤال مطرح است كه در ميان اين همه افكار و آراى گوناگون و ضدّ و نقيض، چه دليلى وجود دارد كه فقط رأى و نظر و خط امام خمينى (رحمه الله) صحيح باشد؟ اصلاً چه دليلى دارد كه اسلام بهترين دين و راه است؟ مگر در دنيا انبوه پيروان مسيحيت و اديان مختلف ديگر وجود ندارند؟ از كجا معلوم كه دين و عقايد آنها بهتر از اسلام و امام نباشد؟ چرا من بايد اسلام و انقلاب و امام را بپذيرم؟ اينها و سؤالات ديگرى نظير آن، مسائلى هستند كه در ذهن جوان هاى ما وجود دارد و دغدغه خاطر آنهاست و حتى گاهى نيز صريحاً آن را بر زبان آورده و اظهار مىكنند. با اين بيان روشن مى شود كه زمينه و بستر ذهنى مناسب و لازم براى ترويج پلوراليسم و تكثرگرايى در حوزه دين و فرهنگ كاملاً وجود دارد.

پلوراليسم در پاسخ به سؤالات فوق و نظاير آنها مى گويد: شما مىتوانيد از بين اديان مختلفى كه وجود دارد هر كدام را كه مىخواهيد انتخاب كنيد. همه آنها هم سنگ و با يكديگر مساوى اند. گر چه كم و بيش با هم اختلافاتى دارند اما همه آنها دين هاى خوبى هستند! اگر يك ميليارد مسلمان در جهان امروز وجود دارد، دليلى بر اعتبار بيشتر و برترى اسلام نيست؛ چون پنج ميليارد نفر هم به چيزى غير از اسلام معتقدند.

من خودم در كشورهاى مختلف دنيا با افرادى مواجه شدم كه مسيحى بودند ولى مىگفتند اسلام هم دين خوبى است. وقتى از آنها سؤال مىكردم پس چرا مسلمان نمى شويد، در پاسخ مىگفتند چون مسيحيت هم دين خوبى است. حتى بالاتر، امروز شخص پاپ هم اعتراف مى كند كه اسلام دين پيشرفته و ممتازى است؛ البته هيچ وقت نمى گويد مسيحيت بد است يا اسلام بهتر از مسيحيت است. وقتى «رهبر مسيحيان» جهان اعلام مىكند كه اسلام دين بسيار خوبى است، اين خود به خود القا مىكند كه دو تا دين خوب داريم: يكى اسلام و يكى هم مسيحيت. اگر شما با رهبر بودائيان (آيينى كه ميليون ها نفر پيرو دارد) جهان هم ديدار كنيد احتمالاً او هم خواهد گفت بوديسم خوب است، اسلام هم خوب است. اين همان پلوراليسم دينى است؛ يعنى ما يك دين خوب و بر حق نداريم بلكه چند تا هستند. كسى نبايد بى جهت اصرار كند كه شرط بهشت رفتن و سعادتمند شدن، مسلمان بودن است، بلكه مسيحى و زرتشتى و بودايى و ديگران هم مى توانند اهل بهشت و سعادتمند باشند. همچنين در داخل يك دين هم، مذاهب مختلف آن ترجيحى بر يكديگر ندارد و همگى خوب و بر حق هستند؛ مثلاً در اسلام، سنّى و شيعه نبايد يكديگر را تخطئه كنند و يا در مسيحيت، كاتوليك و پروتستان و ارتدوكس نبايد رأى به بطلان يكديگر بدهند.

پلوراليست ها چه مي گويند؟

پلوراليست ها براى تأييد پلوراليسم دينى به مظاهر ديگرى از پلوراليسم استشهاد مى كنند؛ مثلاً مى گويند امروز كشورهاى دنيا با رژيم ها و سيستم هاى مختلف حكومتى اداره مى شوند. در برخى كشورهاى پيشرفته نظير انگلستان و ژاپن، رژيم سلطنتى وجود دارد، در بسيارى از كشورها هم سيستم جمهورى است، جمهورى هم برخى رياستى و برخى پارلمانى است؛ و در فلسفه سياست وقتى از انواع مختلف سيستم هاى حكومتى بحث مىشود در پاسخ به اين سؤال كه «كدام يك از اين سيستم ها بهتر است؟» جواب قاطعى نمى دهند، بلكه مى گويند هر يك از آنها هم داراى محاسن و هم داراى محدوديت هايى است. بنابراين هيچ كدام را نمىشود گفت بد است؛ همه آنها به نوعى خوب هستند، و اين يعنى پلوراليسم سياسى؛ يعنى در انتخاب رژيم سياسى لزومى ندارد بگوييم يك رژيم خوب و درست، و بقيه رژيم ها باطل و غلطند. همچنين تعدد احزاب و ائتلاف احزاب مختلف براى تشكيل دولت و كابينه نيز نمونه ديگرى از پلوراليسم سياسى است. در بين احزاب مختلفى كه در يك كشور وجود دارند و داراى سلايق و انظار سياسى گوناگون و متخالفند نمى شود گفت فقط يك حزب خاص درست مى گويد و بقيه احزاب را كنار بگذاريم. اصولاً امروز در دنيا اگر اكثريت قريب به اتفاق مردم يك كشور طرفدار يك حزب خاص باشند آن را نشانه عقب ماندگى و انحطاط آن تلقّى مىكنند و معتقدند كشورهاى پيشرفته و جوامع متمدن حتماً داراى گرايش هاى سياسى چندگانه اند و هر گروه از مردم طرفدار يك حزب هستند و اساساً اين تضارب و تعارض آراى احزاب مختلف است كه منجر به ايجاد رقابت بين احزاب گشته و باعث مىشود احزاب غير حاكم مراقب عملكرد احزاب حاكم باشند و هر حزبى اشتباهات و ضعف هاى حزب ديگر را گوشزد كند و بدين ترتيب همه احزاب مراقب عملكرد خود هستند و سعى مىكنند با كاستن از انحرافات و ضعف ها و خطاهاى خود، عملكردشان را بهبود بخشند تا بتوانند آراى مردم را به خود جلب كنند و همه اينها در نهايت منجر به پيشرفت مجموعه عملكرد مسؤولان و سياستمداران يك كشور مىشود كه در نهايت به نفع عموم افراد آن جامعه است. بر اين اساس مىبينيم كه پلوراليسم سياسى و تكثر احزاب، امرى مطلوب و مفيد است و سيستمها و گرايش هاى سياسى تك حزبى معمولاً غير كارآمدتر از سيستم ها و گرايش هاى چند حزبى اند.

همچنين در عرصه اقتصاد هم بسيار روشن است كه تعدد و تكثر قطب ها و قدرت هاى اقتصادى مطلوب است و اقتصاد تك قطبى معايب و مضارّ فراوانى دارد و قابل دفاع نيست. در عرصه اى كه قطب هاى متعدد اقتصادى وجود داشته باشند بين آن ها رقابت به وجود مىآيد و در اثر رقابت، كالاها و خدمات با كيفيت بالاتر و قيمت نازل تر به دست مصرف كنندگان مىرسد و رشد و توسعه اقتصادى نيز روند مطلوبى خواهد داشت؛ در حالى كه در اقتصاد تك قطبى انحصار به وجود مىآيد و در اثر عدم وجود رقابت، معمولاً انگيزه چندانى براى بالا بردن كيفيت و يا كم كردن قيمت وجود نخواهد داشت و روند رشد و توسعه هم بسيار كندتر از حالت چند قطبى است. بنابراين پلوراليسم اقتصادى نيز مطلوب و مفيد و قابل دفاع است.

پلواليست ها با ذكر اين گونه موارد نتيجه مىگيرند همان گونه كه پلوراليسم و تكثرگرايى در عرصه هايى همچون سياست و اقتصاد امرى مطلوب و مفيد است بنابراين در عرصه دين و فرهنگ هم بايد وجود داشته باشد و بايد زمينه بروز و ظهور همه اديان را در جامعه كاملاً بازگذاشت و از نظر اعتقاد و باور قلبى نيز بايد معتقد باشيم كه برترى ميان اديان وجود ندارد و پذيرش هر يك از آنها كاركرد و ارزشى برابر با پذيرش ساير اديان دارد و تقسيم آنها به حق و باطل، كامل و ناقص، خوب و بد و عناوين ديگرى نظير آنها كاملاً بى اساس و بى معناست. مسلمان و مسيحى، شيعه و سنّى، كاتوليك و پروتستان و خلاصه همه اديان و فِرَق و مذاهب، راه هايى به سوى حقيقت و صراط هاى مستقيمى به سرمنزل مقصود و ساحل نجاتند و تعصب و جمود بر هر كدام از آنها نشانه بى منطقى و بى خردى است. انسان عاقل و خردمند همان گونه كه پلورالسيم اقتصادى و سياسى را مى پذيرد، در عرصه دين هم كاملاً منعطف است و تكثر اديان برايش امرى كاملاً طبيعى و مقبول و معقول است.

به هر حال اين انديشه اى است كه امروز به روش هاى مختلف در جامعه ما ترويج مى شود و همان طور كه قبلاً اشاره كرديم براى جوانان ما هم واقعاً جاى سؤال درست مى كند كه به راستى همان گونه كه ما در زمينه اقتصاد و سياست، تكثر را مى پذيريم و مثلاً در زمينه اقتصاد، اقتصاد دانان بر سر اجراى سياست توسعه صادرات يا كاهش واردات، براى رسيدن به رشد و توسعه در مورد يك كشور خاص، وحدت نظر ندارند و اين اختلاف امرى كاملاً طبيعى بوده و هيچ لزومى ندارد كه به وحدت نظر برسند، چه اشكالى دارد كه در مورد دين و فرهنگ هم همين گونه باشد؟ به راستى چه اصرارى است بر اين كه من حتماً اسلام، و نه مسيحيت، را بپذيرم؟ اصلاً چه ضرورتى دارد متديّن به يك دين و معتقد به وجود خدا باشم؟ افراد زيادى هم هستند كه منكر خدا هستند و يا در وجود خدا شك و ترديد روا مى دارند؛ اين هم عقيده اى است در كنار ساير عقايد و هم سنگ آنها و چرا نتوانم همين عقيده را بپذيرم؟

بدين ترتيب مى بينيم كه مسأله كاملاً جدّى است و فراتر از يك مقاله و يك نويسنده و يك كتاب است و مى طلبد كه ما آستين ها را بالا زده و با ارائه پاسخ هاى مستدل و منطقى، به استقبال پرسش گرى نسل جوانمان برويم و اين شبهه را براى آنها حل كنيم.

/ 40