خلاصه و نتيجه بحث در اين قسمت اين است كه: مرز جاذبه و دافعه در اسلام عبارت است از آن جايى كه كسى در جامعه اسلامى به حقوق ديگران اعم از مادى و معنوى، به طور مستقيم يا غير مستقيم تجاوز نمايد و يا كسى در خارج از مرزهاى حكومت اسلامى به دشمنى با اسلام و كشور اسلامى برخاسته و توطئه نمايد، كه در اين دو صورت بايد خشونت به خرج داد و در ساير موارد يا بايد منحصراً از جاذبه استفاده كرد و يا دافعه را به همراه جاذبه و با لحنى ملايم و مهربان، كه به حداقل ممكن تقليل يابد، به كار برد. در آن موردى هم كه جاى خشونت و دافعه است، حد و مرز آن را خداوند در بسيارى از موارد مستقيماً تعيين فرموده و يا قواعد كلى آن را بيان نموده است، كه به هر حال نبايد به هنگام اِعمال خشونت، از اين حد و مرز خارج شويم: «تِلْكَ حُدُودُ اللّهِ فَلا تَعْتَدُوهَا وَ مَنْ يَتَعَدَّ حُدُودُ اللَّهِ فَاوُلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ؛ (1) اين حدود ]احكام (الهى است؛ پس، از آن تجاوز مكنيد. و كسانى كه از حدود الهى تجاوز كنند آنان همان ستم كارانند.»در پايان، يك بار ديگر به مطالب جلسه گذشته باز مى گرديم. اگر به ياد داشته باشيد گفتيم بحث جاذبه و دافعه در اسلام، در سه بعد و به سه شكل مى تواند مطرح گردد: 1ـ آيا مجموعه معارف و احكام اسلام به گونه اى است كه فقط باعث جذب برخى عناصر براى متدينان به آن مى شود و يا به گونه اى است كه فقط باعث دفع برخى عناصر مى گردد يا از هر دو سنخ است؟ 2ـ آيا مجموعه معارف و احكام اسلام به گونه اى است كه براى نوع انسان ها جاذبه دارد يا به گونه اى است كه براى نوع آنها دافعه دارد؟ 3ـ آيا اسلام براى جذب غير مسلمانان به اسلام و نيز نسبت به پيروان خود، از روش هاى جاذبه دار استفاده مى كند يا از روش هاى دافعه دار و يا هر دو؟ آن چه در اين بحث بيشتر به آن پرداختيم در واقع پاسخ به پرسش سوم و طرح بحث از اين بُعد بود و نسبت به دو پرسش ديگر، بحث قابل توجهى انجام نشد و چون با توجه به اهميت موضوعات ديگر، تصميم داريم در جلسه آينده موضوع جديدى را مطرح نماييم، بنابراين در همين جا بحث جاذبه و دافعه را خاتمه مى دهيم و اميدواريم بتوانيم در برنامه هاى آتى اين بحث را تكميل كنيم._______________(1). بقره / 229.