بحث ما بر سر مسؤوليت بود و مطالبى را كه عرض كردم براى اين بود كه اهميت مسؤوليت خودمان را بيشتر درك كنيم. شما اگر دقت كنيد، مى بينيد كسانى كه در ابعاد مختلف موفق شدند تغييرات و تحولات بزرگى در همه دنيا به وجود بياورند، شايد بيش از نود درصدشان از ميان دانشمندان و علما، چه دانشگاهى و چه دينى، بوده اند. در عرصه هاى مختلف اقتصادى، اجتماعى، سياسى، دينى و مانند آنها معمولاً مى بينيد اين طور است كه منشأ ابتدايى آن، فكر يك فرد بوده و به تدريج گسترش پيدا كرده و سرانجام موجب تحول بزرگى شده است. البته اين تحولات هميشه مثبت نبوده و تحولات منفى نيز در ميان آنها ديده مى شود؛ مواردى كه منجر به پيدايش انحرافات اخلاقى يا فكرى بسيار گسترده و خطرناكى شده است. از جمله اين انحرافات مى توان به انحراف جنسى و اخلاقى امروز غرب اشاره كرد كه به تصديق خود غربى ها، بزرگ ترين عامل آن، نظريه روان شناس مشهور آلمانى، زيگموند فرويد، بود. فرويد در بررسى علل بيمارى هاى روانى به اين نتيجه رسيد كه آنها بازتاب اميال و غرايز سركوب شده، به ويژه غريزه جنسى هستند. فرويد بر اساس چنين تحليلى گفت براى جلوگيرى از پيدايش و گسترش بيمارى هاى روانى بايد آزادى هاى جنسى در جامعه به وجود آيد. اگر چه شايد خود فرويد در اظهار اين نظريه قصد و غرضى نداشت، اما به هر حال اين نظريه سرآغازى براى انحطاط جنسى و فسادهاى اخلاقى شد كه امروز در غرب مشاهده مى كنيم. البته شهوت و هوس هاى خود مردم و منفعت طلبى سودجويان و فرصت طلبان نيز به گسترش اين موج دامن زد، ولى به هر حال جرقه اوليه را نظريه فرويد ايجاد كرد. امروز يكى از سودآورترين صنايع جهان، مربوط به دنياى سكس و مسائل جنسى است. پرفروش ترين فيلم هاى دنيا فيلم هاى سكسى، و پر مشترى ترين كانال هاى تلويزيونى آنهايى هستند كه برنامه ها و فيلم هاى سكسى بيشترى پخش مى كنند، و منشأ همه اينها فكر يك دانشمند روان شناس بود.در بعد انحطاط و فساد فكرى هم مى توان به انديشه ماركسيسم و پى آمدهاى مصيبت بار آن اشاره كرد؛ فلسفه اى كه بيش از هفتاد سال تقريباً بر نيمى از كره زمين حاكم شد و به اعتراف خود كشورها و ملت هايى كه دنباله رو آن بودند نتايج زيان بار متعددى براى آنها به بار آورد، تفكر ماركسيسم كه ميليون ها ملحد و منكر خدا را پرورش داد و به شدت به مبارزه با دين و خدا پرداخت نيز فرآورده فكرى يك دانشمند آلمانى ديگر به نام ماركس بود.البته از تحولات مثبتى هم كه دانشمندان و علما ايجاد كرده اند، نبايد غافل شد. انقلاب بزرگ اسلامى ايران، كه به اعتراف دوست و دشمن بزرگ ترين رويداد سياسى قرن بيستم بوده، نتيجه تفكر يك عالم دينى به نام امام خمينى بود. امام يك نفر بيشتر نبود و پول و اسلحه و قدرتى هم نداشت، تنها چيزى كه داشت يك انديشه متعالى بود؛ انديشه اى كه در ابتدا شايد نود و نه درصد از دوستان و ارادتمندان نزديك ايشان هم باور نمى كردند قابل تحقق باشد، اما همگان شاهد بودند كه اين مرد، در گوشه اى از دنيا و در منزلى محقّر و ساده، توانست دو ابرقدرت بزرگ شرق و غرب را درمانده كند. اين در حالى بود كه او نه در پى كسب قدرت بود و نه در پى شهرت. با اين كه معمولاً مرسوم است وقتى درس يك استاد تمام مى شود شاگردان در مسير به دنبالش حركت مى كنند، اما امام هرگز اجازه نمى داد كسى در كوچه و خيابان دنبال ايشان راه بيفتد و اگر متوجه مى شدند به شدت منع مى كردند. ايشان مرجعى بود كه حتى مدت ها اجازه چاپ رساله اش را نمى داد و وقتى هم كه اجازه داد، حاضر نشد يك ريال از سهم امام صرف اين كار شود، و بنده مى دانم چه كسانى براى اولين بار سرمايه گذارى كردند تا رساله ايشان چاپ شود. چنين كسى كه نه تنها طالب قدرت و شهرت نبود بلكه از آن فرار مى كرد، تنها با تكيه بر يك «فكر» توانست اين تحول بزرگ را ايجاد كند؛ تحولى كه تمامى معادلات جهانى را بر هم ريخت. اين همه، تأثيرات مثبت يك «فكر و انديشه» بود.به هر حال مى خواهم تأكيد كنم كه يك نفر، يك استاد حوزه يا دانشگاه، مى تواند حتى تحول جهانى، مثبت يا منفى، به وجود آورد. اگر ما به اين مسأله توجه كنيم، آن گاه بيشتر متوجه سنگينى و اهميت مسؤوليتمان خواهيم شد و حاضر مى شويم كه وقت بگذاريم و اگر لازم شد كلاسمان را هم تعطيل كنيم و بنشينيم راجع به اين مسائل با هم بحث كنيم و فكرى به حال جامعه و جوانانمان بكنيم و رسالت خود را نسبت به اسلام و جامعه اسلامى به انجام برسانيم. اكنون با توجه به اين مطالب، سؤال اساسى اين است كه براى اداى اين مسؤوليت چه بايد كرد؟ براى پاسخ به اين سؤال ابتدا مقدمه اى عرض مى كنم.