«ترجمه المحجة البيضاء فى تهذيب الاحياء»تأليف: فيلسوف الفقهاء، و فقيه الفلاسفة، أستاذ عصره و وحيد دهره، المولى محمد محسن بن الشاه مرتضى ابن الشاه محمود الملقب بـ الفيض الكاشانى (قدس سره)مترجم: سيد محمد صادق عارفاين چهارمين كتاب از بخش منجيات المحجّة البيضاء فى تهذيب الاحياء است بسم الله الرّحمن الرّحيم ستايش ويژه خداوندى است كه سنگريزهها او را تسبيح مىگويند، و سايهها او را سجده مىكنند، و كوهها از هيبت او ريز ريز شده از هم مىپاشند، انسان را از گل سفال چسبان آفريد، و صورت او را به نيكوترين شكل و كاملترين اعتدال بياراست، و دل او را به نور هدايت از ورطههاى گمراهى مصون داشت، و به او اجازه داد كه بامداد و شبانگاه درگاه او را بكوبد و اداى خدمت كند.سپس چشم بصيرت اخلاصمند خدمت را به نور عبرت سرمه كشيد تا در پرتو فروغ آن حضرت جلال را مشاهده كرد و از بهجت و روشنى و كمال چيزى را بر او آشكار گردانيد كه پس از تابش آنها هر حسن و جمالى را زشت دانست، و هر چيزى را كه مانع مشاهده و ملازمت او شود بىنهايت گران و سنگين شمرد ظاهر دنيا براى او به صورت زنى زيبا كه مىخرامد و مىنازد تجسّم يافت و باطن آن به شكل پيرزنى زشتروى كه سرشت او با رسوايى درآميخته و در قالب آن عقوبت و مجازات ريخته شده، براى او نمايان گرديد زنى كه چادر به سر كشيده و خود را در آن پيچيده تا با جادوهاى لطيف و حيله گريهاى خود زشتيهايش را بپوشاند، و در رهگذر مردان دامها گسترانده تا به انواع مكر و نيرنگ آنان را شكار كند سپس به تخلّف از وعدههاى وصال بسنده نمىكند بلكه اضافه بر قطع وصال آنها را به انواع قيد و بندها و غل و زنجيرها مقيّد و به بلاها و