آن چه كه با توجه به جريان قوانين طبيعت و ضرورت واقعى و رياضى آنها بدست مىآيد اينست كه آن قوانين بطور خود هشيار نه به سود ما جريان دارند نه به زيان ما.در آن نقطه از زندگانى كه ما قرار گرفتهايم احتياجات و تمايلات خود را محاسبه نموده از جهان طبيعت توقع داريم كه جريان قوانين خود را مطابق دل خواه ما تنظيم كند ولى او ملزم نيست باين خواسته ما همواره جواب مثبت بدهد.طبيعت در جريان خود آنگاه كه با بر آورده شدن يكى از احتياجات و تمايلات ما روى موافق نشان مىدهد آن را سود بخش و در صورت تزاحم و ممانعت آن را زيان بخش و مضر تلقى مىكنيم.بنا بر اين، اعتقاد بر اين كه زلزلهاى خانه مرا خراب كرد بمن ضرر رسانيده است در نتيجه يك اعتقاد قبلى است كه من براى زندگانىام مسكن را ضرورى ديده و آن را بنا نمودهام.اين يك وضع منطقى طبيعى است كه من در زندگانى به خود گرفتهام. و با اين اعتقاد مانند اينست كه مىخواهم