اين گمان و توهمى است كه با توجه به آن چه ذيلا- مىنگاريم، كاملا بىمورد و ناوارد خواهد بود:
1- در اين آيه، دو علت براى انفاق ذكر شده است:
الف- يكى «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» و طلب خشنودى خدا و راه خدا و براى خدا.
ب- «تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» پايدار ساختن و استوارى نفوس بخشندگان و انفاق كنندگان.
اكنون ببينيم چطور ممكن است، مقصود از «تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ» حفظ موجوديت انفاق كنندگان باشد، اگر چه به هلاكت اقتصادى جامعه و سرايت و شمول فقر منجر شود. اين معنى قطعا ممكن نيست منظور شود، زيرا با «ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ» منافات و تضاد صريح دارد. چون انفاقى كه فقط براى حفظ موجوديت عدهاى باشد و به ديگر افراد و بندگان خدا نظرى نباشد و آنان به هر گونه به سر برند و به هر روز بنشينند، اهميت داده نشود، اين مبارزه با خداست نه طلب رضايت خدا و اين عمل را چگونه مىتوان طلب رضاى خدا دانست.
2- در تفسير «تَثْبِيتاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ»، مطالب متعددى گفتهاند، از جمله