پس اوّل: ابتداء كردن است به حجر الأسود به نحوى كه تمام بدن او مرور كند بر تمام حجر الأسود، و چون تحقق اين معنى بر وجه حقيقت بسيار متعسّر بلكه متعذّر است، اكتفا مىشود در تحقق آن به آن كه محاذى نمايد پيشترين اجزاء بدن خود را با پيشترين اجزاء حجر الأسود، و لهذا كلام واقع شده در تعيين جزئى كه از انسان مقدّم بر همه اجزاء بدن اوست، كه آيا آن جزء طرف بينى است، يا طرف انگشت ابهام پاها است، يا مختلف مىشود، حتّى آن كه در بعضى كه فى الجمله بطيناند جزء اوّل شكم است.و اما جزء مقدّم حجر الأسود پس در زير تنكه نقره پنهان است و پر واضح است كه ملاحظه محاذات مذكوره در غايت تعسر است خصوصا با ازدحام شيعه و سنى در طواف، با آن كه در آن جا دو سنگ نصب كردهاند كه شخص طواف كننده به ملاحظه آنها تحصيل علم يا مظنه به محاذات حجر الأسود مىكند، لهذا اختلاف واقع شده ميانه علماء متاخّرين قدّس اللّه اسرارهم در رفع اين مشقت و حرج بر چند وجه:وجه اوّل: منع وجوب ابتداء به اوّل حجر الأسود است [بلكه] آن قدر كه واجب است ابتداء به حجر است نه اوّل آن.وجه دوّم: آن كه محاذات عرفيه كفايت مىكند يعنى همين قدر كه در عرف گويند كه مقابل اوّل حجر الأسود است.وجه سوّم: آن كه شخص مكلّف از اندكى پيشتر نيّت كند كه ابتداء دور واجب از محاذى حجر بوده باشد و انتهاء آن به همان موضع محاذى،