سید موسی صدر، امید محرومان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

سید موسی صدر، امید محرومان - نسخه متنی

عبدالرحیم اباذری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

صدر، سيد موسي

مفقود الاثر 1357 ش .

اميد محرومان

عبدالرحيم اباذري

((سيد موسي صدر)) در تاريخ 14 اسفند 1307 ش و در عصر حکومت فرعوني در شهر قم ديده به جهان گشود. حکومتي که مردمش حتي محدوده خانه و در کنار سفره ساده ناهار و شامشان نيز جراءت آن که سخني عليه رژيم بر زبان آورند، نداشتند. با همه اينها سيد موسي به دور از چشم فرعونيان زمان ، دوران نونهالي و کودکي را پشت سر مي گذاشت و رفته رفته مانند بچه هاي ديگر شهر با کوچه و بازار و حوزه باصفاي اين شهر آشنا مي شد.(718)

پدر وي آية الله العظمي سيد صدرالدين صدر در زمان تحصيل خود در نجف اشرف حرکتهاي مترقي و نوجويانه را در عراق رهبري مي کرد. نام او هنوز با نهضت ادبي آن کشور همراه است(719)وي پس از مهاجرت به ايران در شهر مقدس مشهد سکونت گزيد. اندکي بعد به دعوت مرجع عاليقدر و بنيانگذار حوزه علميه قم ، فرزانه دورانديش حاج شيخ عبدالکريم حائري يزدي ، به منظور معاونت و جانشيني ايشان به شهر قم هجري کرد و پس از سالها تلاش و خدمت ، در همانجا دارفاني را وداع گفت .

صدر شهداي عراق

شهيد والامقام و انديشمند بزرگ اسلامي آية الله سيد محمد باقر صدر، پسر عمو و شوهر خواهر سيد موسي بود. وي رهبري انقلاب عراق را به عهده داشت و در پي مبارزه پيگير با حکومت بعثي و پشتيباني از انقلاب اسلامي ايران و امام خميني رضوان الله عليه همراه خواهرش ((بنت الهدي )) که او نيز يکي از مبارزان و نويسندگان فرزانه عراق بود، زير شکنجه صدام خونخوار، به شهادت رسيد.

اجداد پدري سيد موسي را بيشتر عالمان تلاشگر و مجاهدان سخت کوش ‍ تشکيل مي دهند که هر يک در عصر خود طلايه دار رهايي مردم از ظلم و جهل و مبشر نور و معرفت بوده اند. سيد موسي از ذريه پيامبر اسلام و فرزند پاکي از خاندان علي بن ابيطالب عليه السلام به شمار مي آيد. وي با سي و سه واسطه درخشان از طرف پدر به جدش امام هفتم شيعيان ، حضرت موسي بن جعفر عليه السلام پيوند مي خورد.(720)

ورود به حوزه سازندگي

هر چند وي همپاي گذراندن درسهاي دبستان و دبيرستان به دروس ‍ حوزوي نيز اشتغال داشت شروع به تحصيل تمام وقت او در حوزه علميه قم از سال 1360 ق . مقارن 1320 ش . آغاز شد. تحصيلات حوزوي سيد موسي در قم بيش از يک دهد به طول انجاميد. وي پس از گذراندن دوره مقدمات و سطح متوسط و عالي ، در درس خارج فقه و اصول و فلسفه استادان نامي و بزرگ حوزه شرکت جست .

از استادان معروف دروس سطح و خارج او اين فرزانگان را مي توان نام برد:

دروس سطح

الف : آية الله علوي اصفهاني

ب : آية الله محقق داماد

ج : آية الله سيد رضا صدر

خارج فقه

الف : آية الله سيد احمد خوانساري

ب : آية الله حجت کوه کمره اي

ج : آية الله سيد صدرالدين صدر(پدرش )

د: آية الله امام خميني (در درس ايشان مدت اندکي شرکت کرد.)

ه‍: آية الله محقق داماد

خارج اصول

آية الله محقق داماد

فلسفه

الف : آية الله علامه طباطبايي

ب : آية الله سيد رضا صدر(برادرش )

سيد موسي صدر خود در کنار تحصيل خارج فقه و اصول به تدريس ‍ مقدمات و سطح نيز اشتغال داشت . از جمله کتاب با ارزش ((شرح لمعه ))(721)را براي شاگرداني چند که در حوزه از برجستگي خاصي برخوردار بودند، تدريس مي کرد و در ارائه مسائل مهم و پيچيده آن ، با بياني شيوا و گيرا همه را سخت به تعجب و تحسين وا مي داشت .(722)

او در سايه پشتکار شبانه روزي توانست در مدت کوتاهي خود را در صف اساتيد حوزه علميه قم جاي دهد و پس از چندي به تدريس فقه و اصول و منطق و فلسفه بپردازد.(723)

تحصيل در دانشگاه

او در کنار تحصيل و تدريس درسهاي حوزه ، براي ورود به دانشگاه در آزمون کنکور سراسري شرکت مي جويد و پس از موفقيت در دانشکده حقوق تهران مشغول تحصيل مي شود و در نهايت به اخذ درجه ليسانس ‍ حقوق اقتصادي نايل مي آيد.(724)

وي همچنان از روح بلند و استعداد سرشار خود کمک مي گيرد و علاوه بر تسلط کامل به دو زبان فارسي و عربي ، به فراگيري زبانهاي فرانسه و انگليسي همت مي گمارد و در اين راه نيز پيروز و سربلند بيرون مي آيد. او فرصتهاي طلايي دوران جواني را به آساني از دست نمي دهد و از لحظه هاي هر چند کوتاه آن استفاده هاي بلند و پايدار مي کند وي در سال 1332 ش . پدر گرانقدر خود را از دست مي دهد، در همان سال از قم هجرت آغاز کرده ، وارد حوزه علميه نجف مي شود.(725)

اجتهاد جواهري

سيد موسي صدر در حوزه علميه نجف نيز همانند قم ، در ميان دوستان همدرس و هم بحث خود همچنان برتري علمي خويش را حفظ نمود و با نبوغ و استعداد حيرت انگيز خود همه را به شگفتي و غبطه واداشت ؛ به طوري که هر گاه دوستان هم سطح در محافل علمي و در جلسات درس و بحث با گفتار محکم وي مواجه مي گشتند، بي اختيار شيفته قدرت علمي و انديشه وي مي شدند.

بزرگان و مراجع تقليد نجف نيز براي شخصيت جامع و کامل وي احترام خاصي قائل بودند و با چشم عظمت و اميد به او نظر مي کردند. حتي برخي از آنان که در درس خود اجازه اشکال به هيچ کس نمي دادند. به نشان تجليل از شخصيت سيد موسي صدر به گفتار و ايرادهاي او با دقت تمام گوش فرا مي دادند.(726)

همه اينها حکايت از آن داشت که او به درجه والاي اجتهاد نايل آمده است ولي نه آن اجتهاد مصطلح و مرسومي که بسياري از آن بهره داشتند. بلکه اجتهاد وي نشاءت گرفته از فقه سنتي و الهام يافته از اجتهاد جواهري بود که او را همانند ((محقق اردبيلي ))ها و ((شيخ انصاري ))ها و جلوه پرفروغي فقيهي زمان شناس آگاه و درد آشناي دوران کرده بود.(727)او علاوه بر داشتن ملکه خلوص ، تقوا و زهد که براي هر مجتهد ضروري است داراي زيرکي ، هوش و فراست فراواني بود که به وي توان آن را مي داد تا رهبري و هدايت جامعه بزرگ اسلامي را به عهده بگيرد. سيد موسي در سال 1335 ش . به فکر تشکيل خانواده افتاد تا با انتخاب همسري همراه و شايسته به زندگي سرتاسر تلاش خود جلوه ديگري بخشد. او در 28 سالگي به اين آرزو تحقق بخشيد و با دختر خانواده اي اصيل و مذهبي پيوند زناشويي و تعهد بست که حاصل اين وصلت مبارک در سالها بعد، علاوه بر موفقيتهاي بارز معنوي و سياسي و اجتماعي ، دو دختر و دو پسر به نامهاي (صدرالدين ، حميد، حورا، مليحه ) بود.

نامه اي از زعيم حوزه

درخشش حياتبخش سيد موسي صدر در ابعاد گوناگون علمي ، سياسي ، اجتماعي و فرهنگي ، او را بسان گوهري گرانبها در فراروي ديده ها نشانده بود. تنها عالم بزرگوار عبدالحسين شرف الدين نبود که شيفته عظمت وجودي او گشته بود. شخصيت جامع و کامل سيد موسي صدر بسياري از مراکز علمي و دانشگاهي آن روز در ايران را نيز تحت تاءثير فراوان خود قرار داده بود.

در آن روزها فعاليتهاي تبليغي و ارشادي در خارج از کشور به کوشش مرجع دورانديش آية الله بروجردي (ره ) جان تازه اي مي گرفت . بدين منظور نام شخصيتهاي برجسته و جامع حوزه براي عهده دار شدن اين مسؤ وليت خطير تنظيم گرديد؛ که در آن ميان نام سيد موسي صدر نيز به چشم مي خورد.(728)پس از آن نامه اي از طرف زعيم عاليقدر حوزه خطاب به سيدموسي صدر نگارش يافت و به نجف ارسال شد؛ بدين مضمون که سيد موسي نماينده تام الاختيار مرجع جهان تشيع در کشور ايتاليا باشد و امور مذهبي و اجتماعي مسلمانان آنجا را به دست با کفايت خود اداره کند.اما زماني که نامه به دست وي رسيد بنابه دلايلي جواب عاجلي بدان نداد واز اين نظر از ساحت مقدس آن رهبر بزرگ طلب عفو و اغماض نمود.

اصلاح نظام حوزه

يکي از حرکتهاي ارزشمند و تاريخ سيد موسي صدر و دوستانش در حوزه علميه قم ، موضع گيري و اقدامات فداکارانه آنان در مورد ((اصلاحات اساسي در حوزه )) بود. آنها با يک جهش صادقانه و دردمندانه ، دست به تدوين ((طرح مقدماتي اصلاح حوزه )) زدند که به دليل بي توجهي و کارشکني برخي از کوته نظران و ساده لوحان ، کوچکترين استقبالي از آن به عمل نيامد. در اين مورد آية الله ناصر مکارم شيرازي چنين اظهار مي دارد:

((... در زمان مرجعيت حضرت آية الله بروجردي اين مسائل (اصلاح حوزه ) مطرح بود. مخصوصا طرحي به وسيله دوستان فاضل جوان در آن زمان امثال امام موسي صدر و شهيد دکتر بهشتي و جمعي از مدرسين بزرگ فعلي براي گامهاي اوليه اصلاح حوزه تهيه شده بود، ولي بر اثر آماده نبودن افکار به دست فراموشي سپرده شد و مايه سرخوردگي همه دوستان گرديد.))(729)

آغاز هجرت

سيد موسي در سر هواي زيارت داشت . زيارت کانونهاي عشق و عاطفه خفته در عراق ، ((عتبات عاليات )). و اين در حالي بود که از رحلت جانسوز مجاهد بزرگ سيد عبدالحسين شرف الدين حدود دو سال مي گذشت . هنوز مردم لبنان سرو سامان نيافته بودند و به دنبال يافتن رهبري مجاهد و آگاه لحظه شماري مي کردند.

آن ها هرچند گاهي با سيد موسي تماس مي گرفتند و در اين اواخر نيز با ارسال نامه اي به طور رسمي از وي براي سفر به لبنان دعوت به عمل آورده بودند. از طرف ديگر در همين زمان نامه ديگري از سوي رهبر شيعيان جهان ، آية الله بروجردي ، به سيد موسي صدر رسيد و آن عالم درد آشنا ايشان را براي قبول آن مسووليت خطير مکلف کرد.

همه اينها نشان مي داد که ديگر عذري برايش باقي نمانده و از هجرتي ناگزير گريزي نبوده است . از اين رو مسافرت به عراق را نمي توان تنها يک سفر زيارتي ناميد، زيرا او به دنبال اين سفر، سري به کشور لبنان زد تا از نزديک با مردم سخن گويد و با موقعيت سياسي ، اجتماعي و فرهنگي آنها پيش از پيش آشنا شود و آن وقت تصميم نهايي خود را در مورد ماندن در آن کشور، بگيرد.

سيد موسي صدر پس از زيارت عتبات عاليات ، در زمستان سال 1379 قمري مطابق با سال 1338 ش . نخست براي يک بازديد سي روزه وارد کشور لبنان شد. ولي پس از بررسي اوضاع آشفته آن کشور و مشاهده نابسامانيهاي شيعيان و مسلمانان جنوب ، بشدت احساس وظيفه نمود و بر خلاف ميل باطني خود تصميم به ماندن گرفت .

سيد موسي صدر پس از ورود به کشور لبنان ، شهر ((صور)) را براي ايفا مسؤ وليت بزرگ خود انتخاب کرد و در مسجد جامع آن به اقامه نماز جماعت مشغول گرديد. او با مطالعه دقيق اوضاع ، بخوبي دريافت که ريشه اصلي همه اين گرفتاريها فقر فرهنگي و اقتصادي است . از اين رو، با يک برنامه ريزي اساسي نخست به جنگ فقر فرهنگي رفت و علاوه بر ايراد سخنراني ، تشکيل کلاسهاي منظم در دبيرستانها و مراکز فرهنگي و هنري ديگر، با جوانان روشنفکر آن سامان ارتباط نزديک برقرار نمود.

وي با سخن رسا و روشنگرانه خود، پوچي فرهنگ غرب و ماديگري را براي آنان توضيح داد و با الهام از قرآن ، سنت و مکتب اهل بيت عليه السلام منطق اسلام را به مثابه قوي ترين و پرمحتواترين منطق روز معرفي کرد. جوانان که تا آن روز نديده و باور نمي کردند که يک روحاني و رهبر مذهبي اين چنين با سيمايي گشاده در برابر آنها مانند پدرش مهربان سخن بگويد، شيفته اش شدند. بعلاوه آنها به قدري از معارف اسلام و تشيع فاصله داشتند که نمي توانستند قبول کنند اين سخنان از منابع دين مقدس اسلام و تشيع گرفته شده است .

سيد موسي هر چند که در شهر صور سکونت داشت و هفته اي دو روز براي سخنراني در دبيرستان عامليه به بيروت سفر مي کرد و دبيران و دانش آموزان آنجا را نيز از سرچشمه زلال شريعت محمدي صلي الله عليه و آله سيراب مي نمود و با گفتار و کردار دلپسند خود همه را بي اختيار شيفته معارف الهي و مکتب امامان معصوم عليه السلام مي کرد.(730)

وضع دردناک مدارس

همزمان با نفوذ استعمار فرانسه در لبنان ، وضع آموزش و پرورش آن کشور بسيار دگرگون و درد آور گرديد؛ به طوري که يکي از موفق ترين عوامل نشر فرهنگي بيگانگان وجود دهمين مراکز در آن کشور بود. چرا که برنامه درسي مدارس و دبيرستانها نيز از سوي آنان تنظيم مي شد و جوانان مسلمان سخت تحت تاءثير آداب و رسوم دشمنان قرار داشتند.

در اين حال (سال 1371 ق .) عالم دورانديش سيد عبدالحسين شرف الدين که همواره در اين قبيل مسائل حالت تهاجمي داشت ، حرکت کرد و در مقابل اين تهاجم بزرگ فرهنگي نيز ايستاد.

با شروع فعاليت سيد موسي صدر اين مدارس نيز رونق بيشتري گرفت ؛ به گونه اي که با تلاشهاي وي پس از مدتي مدرسه عامله بيروت ، به دانشکده تبديل شد و به ((دانشکده عامليه )) معروف گرديد.(731)

او در عين حالي که به سنگر مسجد اهميت فراوان مي داد از مراکز فرهنگي نيز غافل نبود و همچنان که گذشت باذوق سرشار و به کارگيري روشهاي جديد، سعه صدر و برخوردهاي مناسب خود، در مدت کوتاهي مدارس ، دبيرستانها و دانشگاهها را تبديل به سنگرهايي فولادين عليه فرهنگ بيگانه کرد و راه استاد بزرگ خود، عالم مبارز سيد شرف الدين را ادامه داد.

سيد موسي صدر معتقد بود که فقر فرهنگي ارتباط تنگاتنگي با فقر اقتصادي دارد. همچنان که اين دو بي ارتباط با مسائل سياسي ، نظامي ، اخلاقي و اعتقادي نيز نمي توانند باشند. بنابراين بايد هه اينها در کنار هم ارزيابي شده ، براي هر کدام به طور همزمان و در کنار هم چاره انديشي کرد. او مي گفت :

((چقدر تعجب آور است ! اسلام طلب علم را فريضه (واجب ) بداند و بيسوادترين مردم مسلمانها باشند. (يا اينکه ) نظافت را از ايمان بشمارد، در حالي که کثيف ترين کوچه و بازار، کوچه ها و بازارهاي ما مسلمانها باشد... . دعوت صحيح اگر تواءم با عمل نباشد و وضع اجتماعي دعوت کننده يا هم مذهبان او بد باشد، دعوت کم اثر خواهد بود. اصولا يکي از بزرگ ترين دليلها براي بطلان ادعاي هر دعوت کننده ، همان وضع اجتماعي اوست . آخر چطور ممکن است مردم ادعاي مسلماني را که اسلام را ضامن سعادت دنيا و آخرت مي داند باور کنند، در حالي که فقر، جهل ، مرض و عدم بهداشت آنها را فراگرفته است ؛ اخلاق تجار، روش جوانان ، کردار زنان و رفتار سياستمداران همه فاسد و منحرف باشد؟! اين خود سند بي اعتباري مدعاي هر دعوت کننده اي است .))(732)

او با توجه به همه اين ريزه کاريها و براي حل نابسامانيها ريشه دار در ابعاد مختلف ، به سنگر مسجد و فعاليت در دبيرستانها و دانشگاهها اکتفا نکرد و اقدام به تاسيس مراکز اساسي تري نمود از جمله :

1. مدرسه صنعتي جبل عامل

اولين موسسه اي که وي در شهر صور بنيان نهاد ((مدرسه صنعتي جبل عامل )) بود. هدف او از ايجاد اين مرکز آن بود تا فقر و جهل را که سالها سايه شوم خود را بر سر اين مردم افکنده بود از ميان بردارد.

2. تاسيس جمعيت بر و احسان(733)

اين مرکز که به شکل تعاوني و به ابتکار و همت سيد موسي ايجاد گرديده است داراي پنج کميسيون جداگانه به نامهاي ((تفتيش ، برنامه ، مالي ، تبليغاتي و مجالس مذهبي )) است ، که هر کدام فعاليتهاي خاص خود را دنبال مي کنند. اين جمعيت در نخستين سال تاءسيس خود، تنها بيش از يکصد و بيست نفر فقير دوره گرد را از کوچه و بازار جمع کرد و علاوه بر کمکهاي مالي ، براي هر يک شغل آبرومندي ايجاد نمود.

3. تاءسيس خانه دختران

زنان و دختران علاوه بر فعاليت در بخش بانوان ((جمعيت بر و احسان )) در سه مؤ سسه مهم ديگر که باز به همت سيد موسي صدر، براي آنان راه اندازي شده بود، به کار و کوشش پرداختند. يکي از آنها مدرسه اي به نام ((بيت الفنتاة )) (خانه دختران ) بود. در اين مکان به دختران بي سرپرستي و فقير هنرهاي دستي ديگر آموزش مي دادند.(734)

4. آموزشگاه پرستاري

وي مرکز ديگري نيز براي بانوان داير کرد به عنوان ((آموزشگاه پرستاري )). در اين آموزشگاه دختراني که مدرک ديپلم گرفته بودند، پذيرفته مي شدند و زير نظر استادان با تجربه آموزش پرستاري مي ديدند و پس از فارغ التحصيل شدن به مراکز بهداشتي ، درماني و بيمارستانها اعزام مي شدند و در عين حالي که براي خود و خانواده مايه اميد و زندگي بودند در آن مرکز در خدمت محرومان و بيچارگان قرار مي گرفتند.(735)

5. مرکز پزشکي

اين مرکز به نام ((مدينة الطب )) شهرت يافته و تا به حال اقدامات وسيع و مهمي را در خصوص امور بهداشتي و درماني به انجام رسانده و در بسياري از قصبه هاي جنوب لبنان که سالها مردمش از همه چيز محروم بودند، درمانگاه و مرکز بهداشتي داير نموده است .(736)

6. مؤ سسه قاليبافي

اين مرکز آموزشي يکي از مراکز سرنوشت ساز براي بانوان و ديگر محرومان به حساب مي آمد و به موجب همين اهميت ، زير نظر شهيد بزرگوار دکتر مصطفي چمران اداره مي شد و بيش از 300 دختر از منطقه جبل عامل در اين مرکز آموزشي مشغول يادگيري قاليبافي بودند.(737)

7. حوزه علميه

يکي ديگر از حرکتهاي مهم و ماندگار سيد موسي صدر، راه اندازي مرکز فعال ديگري به نام ((معهد الدراسات الاسلامية )) (مرکز بررسيهاي اسلامي ) بوده است .

البته مؤ سسات و مراکز مختلفي را که به همت و رهبري سيد موسي صدر ساخته شده ، نمي توان در همين هفت مورد خلاصه کرد، چنانکه دو مؤ سسه مهم ديگر به نامهاي ((دارالايتام )) و ((سازمان زنان )) هم در نتيجه تلاشها و جانفشانيهاي او به ثمر رسيده است .(738)که توضيح و تفصيل اين همه مجال ديگري را مطلب مي کند.

تدبير تاريخي

مردم شيعه لبنان که جمعيت اکثر آن کشور را تشکيل مي دادند، احتياج به مرکز سازماندهي قانوني براي خود داشتند، تا از حقوق طبيعي و شخصيت انساني آنان بخوبي حراست نمايد.

سيد موسي صدر براي گرفتن حقوق قانوني شيعيان رهسپار بيروت شد و مبارزه وسيعي را در اين خصوص آغاز نمود. وي تمام نيروي خود را به کار گرفت تا يک مجلس قانوني براي شيعيان آن کشور تشکيل دهد. در حرکت نخست ، موضوع را به طور جدي با شخصيتهاي بزرگ سياسي و مذهبي شيعه و غير شيعه لبنان در ميان گذاشت و هدف خود از تاءسيس اين مرکز را براي آنان توضيح داد. در اين ميان مخالفتها و کارشکنيهايي از طرف دولتهاي عربي و برخي از شخصيتهاي داخلي آغاز گرديد. ولي او هيچ وقت از پاي ننشست و به تلاشهاي پيگير خود ادامه داد.

تشکيل مجلس و انتخاب رهبر

برخلاف کارشکنيها و مخالفتهاي گوناگون ، سرانجام تلاشهاي مخلصانه سيد موسي صدر به نتيجه رسيد و نمايندگان شيعيان در مجلس شوراي لبنان ، به پيشنهاد وي يک طرح قانوني را تقديم مجلس کردند که اين طرح در روز سه شنبه 6 صفر 1387 ق .(739)به تصويب مجلس و امضاي رئيس جمهور لبنان رسيد.

بر اساس اين طرح قانوني شيعيان اجازه داشتند مجلسي را به نام ((المجلس الاسلامي الشيعي الاعلي )) براي دفاع از حقوق حقه خود تاءسيس نمايند. پس از گذراندن مراحل قانوني ، در تابستان سال 1389 ق .(740)مجلس اعلاي شيعيان در لبنان به طور رسمي و قانوني شروع به فعاليت کرد و باز با دستهاي پرتوان سيد موسي صدر صفحه درخشان ديگري بر مبارزات تاريخي مردم شيعه لبنان اضافه شد.(741)

سازمان ((جنبش مستضعفان ))

سيد موسي صدر شخصيتي بود که دهها سال از زمان خود جلوتر بود و حوادث و مشکلات را قبل از وقوع شناسايي کرده ، در پي علاج و پيشگيري برمي آمد. او در مدت چند سال اقامت خود در لبنان به اين نتيجه رسيده بود که جوانان اين کشور زمينه هاي مساعدي براي فداکاري و سلحشوري در راه تحقق آرمانهاي مقدس اسلامي دارند از اين رو براي سازماندهي ، تربيت و تشکل نيروهاي بالقوه آنان و آگاهي هر چه بيشتر و بهتر جوانان از جهان بيني و ايدئولوژي اسلامي ، اقدام به تاءسيس سازماني به نام ((حرکة المحرومين )) نمود، تا براي مبارزه اساسي با دشمنان اسلام در منطقه ، از نيروهاي کار آمد، با ايمان و جان بر کفي برخوردار باشد.

شهيد بزرگ دکتر مصطفي چمران که از طرف امام موسي صدر به مسؤ وليت سازماندهي اين جنبش منصوب شده بود چنين مي نويسد:

((... شيعيان فوج فوج وارد اين نهضت مي شدند، احزاب را رها مي کردند و به اين سازمان مي يپوستند. سازماني مکتبي و بر اساس ايدئولوژي اسلامي ، براساس خط علي و حسين عليه السلام ... نمي خواستيم سازمان به صورت دکان درآيد و هرکس و ناکس و يا هر فکر غلطي وارد آن شود و خداي نکرده حزبي ديگر مثل احزاب فاسد لبناني به وجود آيد که کارشان دروغ و تهمت و کار چاق کني و زدن اموال مردم و حکومت و تقسيم منافع است . از همان اول تاءکيد کرديم که ما ايجاد حرکت کرده ايم نه حزب ، و حرکت از مبارزه با نفس و تربيت نفس و اخلاق شروع مي شود... .))(742)

اين سازمان براي اولين بار طلسم وابستگي را شکست و با شعار ((نه شرقي ، نه غربي )) حرکت خود را آغاز کرد و با الهام از معارف ناب اسلامي در کوتاه مدت ، کادرهاي با ايمان ، زبده و نمونه اي را تربيت نمود که هر يک در ميدانهاي مختلف علمي ، صنعتي ، نظامي ، اخلاقي و... الگو و سرآمد بودند.

در واقع مي توان اين بخش از فعاليت ((تاءسيس حرکة المحرومين )) از سوي امام موسي صدر را دومين مرحله از سري مراحل سازماندهي شيعيان لبنان به حساب آورد. زيرا اولين مرحله آن را وي با تاءسيس مرکزي بزرگ به نام ((مجلس اعلاي شيعيان )) شروع کرده بود.(743)

سازمان نظامي ((امل ))

پس از آنکه سازمانهاي اداري ، تشکيلاتي و عقيدتي با موفقيت کامل راه اندازي شد و با استقبال پرشور مردمي روز به روز پايه هايشان استوارتر گرديد، نوبت به مرحله سوم سازماندهي رسيد. در آن زمان احزاب و گروههاي چپ گرا و راست گرا هر کدام براي خود ارتشي کوچک تشکيل داده ، براي تحقق آرمانهاي حزب متبوع خود، هر چند گاهي از آن استفاده مي کردند. اين ارتشها غالبا چون از انگيزه و آرمان ديني و مذهبي تهي بودند در برابر تهديدات نظامي کشورهاي بيگانه ، از کارايي لازم بر خوردار نبودند به همين علت امنيت مرزهاي کشور لبنان به آساني آسيب پذير مي شد.

براي از بين بردن چنين حالتي ، و در پي ايجاد امنيت داخلي و خارجي کشور لبنان ، تاءسيس يک سازمان نظامي قوي ، ضروري به نظر مي رسيد. سازماني که افراد آن با داشتن آگاهيهاي سياسي ، مذهبي و نظامي ، پاسدار مرزهاي عقيده و نظام باشند.از اين تاريخ بود که پايه هاي يک سازماني نظامي به نام ((افواج مقاومت لبنان )) (امل )(744)پي ريزي گرديد.

سلوک سياسي

به طور کلي خط مشي اساسي و دورنماي فعاليتهاي امام موسي صدر در طول اقامت وي در لبنان را مي توان در عنوانهاي زير خلاصه کرد:

1. جانبداري از اصل همزيستي صلح آميز فرقه هاي مذهبي و طايفي چندگانه کشور لبنان و مبارزه با تلاشهاي مذبوحانه در جهت تجزيه کشور.

2. حراست از اصل همزيستي مسالمت آميز لبنان و فلسطين و حمايت همه جانبه از انقلاب فلسطين و مرد آواره آن .

3. تلاش براي رفع هر گونه اختلاف ، و کوشش در پي تحقق اصلاحات سياسي ، اجتماعي و فرهنگي .

4. مردود شمردن هر گونه تعصبات فرقه اي و مذهبي و دوري از جنگ و ستيز فرقه گرايانه .

5. ارج نهادن به اصل دفاع از خويشتن براي هر گروه ، دسته و افراد.

6. مبارزه مداوم با دولت غاصب اسرائيل .

7. مبارزه با هر گونه تجاوز خارجي به کشور لبنان .

8. تلاش در جهت جلوگيري از احتمال سرکوبي انقلاب فلسطين .(745)

در اينجا فرصت آن است که به خصوصيات اخلاقي و برجستگيهاي روحي امام موسي صدر پرداخته شود تا رمز موفقيت و پيروزي وي بيش از پيش ‍ آشکار گردد.

ساده زيستي

او در اوج عظمت و منزلت بود و بالاترين قدرت سياسي و مذهبي را در دست داشت و بر قلوب ميليونها انسان در کشورهاي مختلف - اعم از شيعه ، سني و مسيحي - حکومت مي کرد.

بزرگي شخصيت او همه صاحب منصبان ظاهري را به کرنش و کوچکي وامي داشت .

با همه اينها او هنوز در نظر خود همان طلبه ساده بود. در برخورد با وي هيچ احساس نمي شد که وي رئيس ((مجلس اعلاي شيعيان لبنان )) است و آن همه عاشق و جان باخته و طرفدار دارد. با همه فعاليتهاي زيادي که در اجتماع داشت در انجام امور خانه چون پخت و پز، شستن لباس و اموري از اين قبيل به خانواده کمک مي کرد.

همراه با مردم

کوچک پس کوچه هاي شهرها و قصبات سراسر لبنان يکصدا شهادت مي دهند که امام موسي صدر هميشه در کنار مردم مي زيست . به ديدار آنها مي رفت ، با مهرباني و تواضع فراوان با آنان صحبت مي کرد و به سخنان هر يک گوش فرا مي داد. عشق به توده مردم از چشمان پرفروغ وي هميشه موج مي زد. او مي گفت :

((... جاي من اکنون در ميان شماست . پايگاه من در قلبهاي شماست . قدرت من به دستان شماست . حافظ و نگهدار من چشمان شما هستند. برنامه هاي من به دست شما اجرا خواهند شد. هيچ کس و هيچ چيزي را در اين دنيا بر شما ترجيح نخواهم داد...))(746)

مردم نيز به وي عشق مي ورزيدند. اکثر ابراز احساساتي که نسبت به وي مي شد غالبا تا نيم ساعت يا بيشتر طول مي کشيد. بارها ديده مي شد که از شدت استقبال عمامه او باز شده يا از سرش افتاده است .

به کشورهاي مختلف آفريقايي و غير آن که سفر مي نمود از همه بيشتر، فرصتها را براي ديدار با مردم مي گذاشت و در نماز جمعه هاي آنان شرکت مي کرد و با سخنراني خود با آنان به درد دل مي نشست .

وي در فرصتهاي مناسب و به طور مرتب به ديدار خانواده شهدا مي شتافت و در کنار جانبازان ، از استقامت و شجاعت بي سابقه آنان لذت مي برد و روح و جان تازه اي مي گرفت .

تواضع و بزرگواري

داستان بزرگواري و افتادگي وي زبانزد بود. او نه تنها در محيط کار با دوستان و همکاران ، بلکه در همه جا و در برخورد با همه کس اين خلق محمدي صلي الله عليه و آله را از خود به نمايش مي گذاشت . يکي از هم بحثهاي معروف وي در نجف در اين مورد چنين اظهار مي دارد:

((... در موقع کار و حمل اثاثيه سفر، بيشتر از همه کار انجام مي داد و سنگين ترين وسايل ، هميشه بر دوش وي قرار داشت . در وقت شوخي و مزاح ، مزاحهاي علمي و اخلاقي جالبي مي کرد. خدا مي داند که ما در اين سفر و در برخوردهاي ديگري که داشتيم ، همه اش محبت ، تواضع ، وقار و بزرگواري ديدم . تمامي اوصافي که در روايات براي علما ذکر شده است ، همه اش در آقا موسي صدر جمع شده بود.))(747)

گذشت و کرامت

چهار بار دشمنان و مزدوران آنها نقشه کشيدند تا وي را ترور کنند ولي هيچ که موفق نگرديدند. در يکي از اين عمليات ناموفق چند جوان شيعه عضو حزب کمونيست ((جبهه شعبيه )) به رهبري ((جرج حبش )) که فريب خورده و ماءموريت يافته بودند تا امام موسي صدر را به شهادت برسانند، با ((آرپي جي )) بر سر راه وي کمين مي کنند تا ماشين او را هدف قرار دهند. اما به خواست خدا، امام موسي صدر مدتي زودتر از همان راه گذشته بود.

پس از گذشت ساعاتي از اين حالت جوانان امل منطقه را محاصره کرده و آنها را دستگير مي کنند و همه شان به ماءموريت خود اعتراف مي نمايند. سپس آنان را به حضور امام موسي صدر مي برند. او نيز بلافاصله دستور آزادي آنان را صدر مي کند.(748)

روح بندگي

روح بندگي که يکي از شرايط اصلي رهبر در جامعه اسلامي است و در قرآن و احاديث ائمه معصومين نيز به آن تاءکيد فراوان شده است . امام موسي صدر در حد اعلا پرورش يافته و او را به انساني متعبد به تمام معنا جلوه گر ساخته بود.

احترام به پدر

امام موسي صدر در احترام به پدر که استاد او نيز بود، اهتمام خاصي مي ورزيد. نحوه برخوردهاي وي در اين خصوص به قدري شورانگيز بود که آشکارا نشان مي داد اين ارتباط فرزند با پدر از درجه احترام پا فراتر گذاشته و به مرحله عشق و ايثار رسيده است . اين بود که همه را به شگفتي فرو مي برد. هر کسي کمترين ارتباطي با بيت ((آية الله العظمي سيد الدين صدر)) داشت بي درنگ از اين موضوع با خبر مي شد و تحت تاءثير آن قرار مي گرفت . به يقين يکي از رموز موفقيت و پيروزي در فعاليتهاي فردي ، اجتماعي ، سياسي و... امام موسي صدر را بايد در همين موضوع جستجو کرد؛ نيکي به ديگران ، بخصوص به پدر و مادر و احترام به آنان .

مرد صلح و دوستي

امام موسي صدر با پيروان اديان و مذاهب ، روابط صميمانه اي داشت . پيش ‍ از ورود وي به لبنان ، ميان مسيحيان و مسلمانان آن کشور بر اثر اختلافات موجود شکاف بزرگي پديد آمده بود و هر روز که مي گذشت با نقشه هاي دشمنان اين جدايي عمق بيشتري مي گرفت . او پس از آمدن خود به اين ناحيه مصمم شد با تلاش و استقامت خود اين فاصله را از ميان اين دو طايفه بزرگ ديني بردارد و آنها را با همديگر دوست و مهربان سازد.

وي در مراسم جشن و سوگواري هموطنان مسيحي شرکت مي کرد. و در غم و شادي آنان خود را سهيم مي دانست . در کليساهاي آنان حاضر مي شد و معاشرت دوستانه اي با آنها داشت . بدين ترتيب در مدت کوتاهي اين برخوردهاي سنجيده ، موجب گشت که جامعه مسيحيان يکپارچه شيفته امام موسي صدر شوند، به طوري که مکرر از وي دعوت به عمل مي آوردند تا در مراسم ديني و مذهبي آنان شرکت جسته ، براي آنان سخنراني کند.

هراس غارتگران

نزديک به بيست سال تلاش مداوم و حيرت انگيز امام موسي صدر در لبنان ، تحول عجيبي را در خاورميانه پديد آورد. وي علاوه بر فعاليتهايي در لبنان مسافرتهاي بسياري به کشورهاي آفريقا، مصر، اروپا و... انجام داد و با شرکت در کنگره هاي مختلف اسلامي با مسلمانان دنيا و رهبران ديني ، مذهبي و سياسي آنان ارتباط فکري برقرار کرد. او با سخنرانيهاي جذاب و روشنگرانه اش در دل اکثر توده هاي مردم کشورهاي اسلامي و غير اسلامي به طور شگفت آوري براي خود و افکار و انديشه هايش جاي باز گرد و در تلاش بود تا شالوده يک حکومت و امت واحده اسلامي را در سرتاسر جهان پايه ريزي کرده ، مسلمانان را از چنگال استعمارگران غارتگر رهايي بخشد. و اين درست در حالي بود که صداي نسيم صبح رهايي (انقلاب اسلامي ايران ) از کوچه هاي ماتم گرفته شهر نجف به آسمان بلند شده بود و مردم ايران و مسلمانان جهان را به طلوع خورشيدي بي غروب بشارت مي داد و منشاء همه گرفتاريهاي ملل مسلمان و محروم را به دولت ستمگر آمريکا، روسيه و انگليس معرفي مي کرد.

وقتي اين نداي شورانگيز در سرتاسر جهان طنين افکند امام موسي صدر جزو نخستين شخصيتهايي بود که به دعوت اين صداي آشنا پاسخ مساعد داد و در ضمن مقاله اي در اوايل شهريور 1357 ش . (يک هفته قبل از ناپديد شدن ) در روزنامه ((لوموند)) به طور رسمي از انقلاب اسلامي به عنوان ادامه حرکت انبيا نام برد و امام خميني رضوان الله عليه را يگانه رهبر بزرگ اين انقلاب ، به دنيا معرفي کرد.(749)

در اين زمان بود که سردمداران دنياي غرب و شرق بشدت غافلگير شده ، هراس و اضطراب بر وجودشان مستولي گشت . پشتيباني امام موسي صدر - به مثابه يک شخصيت موجه و صاحب نفوذ در منطقه - از حرکت و انقلاب امام خميني ، مشکلي بسيار جدي بود که دشمنان به هيچ وجه نمي توانستند از کنار آن به سادگي بگذرند. آنها به روشني مي دانستند که اگر بازوان پرتوان امام موسي صدر با مشتهاي گره خورده امام خميني همراه شود ديگر هيچ فرصتي براي ادامه حيات و اجراي سياستهاي شوم و توسعه طلبانه آنان در منطقه وجود نخواهد داشت . اين بود که باز به روشهاي شيطاني خود روي آوردند. آنها چندين بار به کمک نوکران خويش ‍ در لبنان ، اقدام به ترور امام موسي صدر کردند ولي در هر بار رسوا و ناکام تيرشان به سنگ خورد.

بناچار نقشه ديگري کشيدند و تصميم گرفتند تا به دست يکي ديگر از ايادي نقابدار خويش در منطقه ، وي را از دست امت اسلامي گرفته و منطقه را از وجود پرتوان و ثمر بخش او براي هميشه تهي سازد. بعضي از دولتهاي مرتجع يا بظاهر انقلابي هم که وجود قدرتمند امام موسي صدر در منطقه را يکي از بزرگترين عوامل سقوط خود در آينده مي دانستند دست همکاري به اين ايادي سپردند و در نهايت همه دستگاههاي جاسوسي و امنيتي دشمنان در منطقه و جهان ، دست به دست هم دادند تا اين بزرگ مرد را از صحنه خاج سازند.

آدم ربايي

از نخستين روزهاي جايگزين شدن امام موسي صدر در لبنان ، دولت و رهبر ليبي يکي از سر سخت ترين دشمنان وي به شمار مي رفت . در مرداد ماه 1357 امام موسي صدر قصد سفري به کشور الجزير داشت . به دنبال آن تماسهايي حاصل شد و بلافاصله از طرف دولت ليبي دعوتي رسمي از امام موسي صدر براي سفر به آن کشور به عمل آمد. روز نوزدهم رمضان 1398 ق .(750)وي از الجزير وارد کشور ليبي شد.

در يکي از اين نشستها امام موسي صدر با عقايد جنون آميز قذافي که خود را ((جانشين خدا در زمين ))(751)مي خواند بشدت مخالفت کرد و با شهامت ، پيامدهاي شوم اين طرز تفکر انحرافي را به وي گوشزد نمود.(752)

بعد از يک هفته اقامت در ليبي امام موسي صدر تصميم گرفت روز بيست و پنجم رمضان 1398 ق . (9 شهريور 1357 ش / 31 اوت 1978 م ) آن کشور را به قصد لبنان ترک گويد تا ساعت 2 و سي دقيقه بعد از ظهر همين روز، وي در جلو هتل محل اقامت خود مشاهده گرديده ولي بعد از آن با دو تن از همراهان خود ((شيخ محمد يعقوب )) و ((عباس بدر الدين )) ناگهان ناپديد شده است .(753)

عکس العمل شورانگيز

هنگامي که خبر ربوده شدن امام موسي صدر انتشار يافت بي تابي و نگراني جهان اسلام را فراگرفت و ملتهايي که کوچکترين شناختي از وي داشتند به غم و اندوه فرو رفتند. مردم لبنان يکپارچه به هيجان در آمدند و اعتصاب سرتاسري همه جا را از تحرک بازداشت .

در اين حال روزنامه هاي وابسته به دولت ليبي مانند ((السفير)) در پي انحراف افکار عمومي ، با تيترهاي بزرگ و با آب و تاب فراوان اعلان کردند که : امام موسي صدر براي همکاري با انقلاب ايران و مبارزه بر ضد شاه مخفيانه به ايران سفر کرده است . ولي کسي به اين حرفها گوش نمي داد. اعتراض و راهپيمايي همچنان ادامه داشت و هر روز بيش از روز گذشته بر شور و هيجان و اعتراض مردمي افزود مي شد.(754)

نگراني امام خميني (ره )

حضرت آية الله العظمي امام خميني رضوان الله عليه پس از اطلاع از ربوده شدن امام موسي صدر بشدت ناراحت گشته ، بي درنگ تلگرامي بدين شرح خطاب به ياسر عرفات مخابره کردند:

بسم الله الرحمن الرحيم

((جناب آقاي ياسر عرفات رئيس کميته اجرائيه سازمان آزاديبخش ‍ فلسطين

از سلامت جناب حجة الاسلام آقاي سيد موسي صدر رئيس مجلس ‍ شيعيان لبنان هيچ گونه اطلاعي ندارم و موجب نگراني اين جانب است . از جناب عالي تقاضا دارم که هر چه زودتر از مکان ايشان اطلاع پيدا کرده و اين جانب را از سلامت ايشان آگاه گردانيد.

توفيق جناب عالي را در اهداف اسلامي خواستارم .

روح الله الموسوي الخميني ))(755)

تلگراف به حافظ اسد

پس از برگزاري يکي ديگر از اجلاس کنگره صمود در سوريه ، امام خميني ضمن ارسال تلگرافي به حافظ اسد رئيس کنگره صمود خواستار تحقيق اعضاي کنگره در مورد ناپديد شدن امام موسي صدر گرديد. متن اين پيام تاريخي بدين شرح است :

بسم الله الرحمن الرحيم

((پس از اهداي سلام ، اين جانب از غيبت حجة السلام والمسلمين آقاي سيد موسي صدر نگران و متاءثرم . از جناب عالي تقاضا دارم که اين موضوع را با سران کشورهايي که در قضيه فلسطين اجتماع کرده اند، در ميان گذاريد و اهتمام آنان را جلب نماييد. ما و ملت ايران در اين عصر گرفتار رژيمي هستيم که با اتکا به پشتيباني آمريکا ملت را در آتش ديکتاتوري و کشتارهاي دسته جمعي و سلب همه آزاديها مي سوزاند. ما از شما سران دولتهاي اسلامي براي رهايي ملت بي پناه ايران کمک مي خواهيم . برادران مسلمان شما در زير چکمه دژخيمان شاه خرد شده اند و حکومت نظامي که در اکثر شهرستانهاي مهم ايران برپاست ملت را به جان آورده از پيامبر اسلام صلي الله عليه و آله نقل مي شود: ((کلکم راع و کلکم مسئول عن رعيته )). همه افراد و از جمله شما سران دولتهاي اسلامي که قدرت دفاع از ملت مظلوم ما را داريد مسئول هستيد.))

والسلام عليکم و رحمة الله و برکاته روح الله الموسوي الخميني(756)

/ 1