خاطره های ماندگار نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

خاطره های ماندگار - نسخه متنی

احمد لقمانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

طباطبايي ،محمد حسين

متوفاي : 24/8/1360 ش .

ميزبان معرفت

احمد لقماني

سپيده سيادت

روزهاي ماه ((ذيحجه )) 1321ق . يکي از پس از ديگري مي گذشت و دلهاي شيفتگان بيت الله در هواي حرم الهي ((لبيک شوق )) سر مي داد. ياد عرفات و نام مشعر عطش ديدار به جانها داده بود.

ناگاه ((کعبه کرامت الهي )) زيبا چهره اي نوراني را در آغوش پدر و مادري مهربان نهاد. گويي بار ديگر ((زمزم )) لطف خداوندي رخ نشان داده است .

آري طفلي ديده به جهان گشود که نور سيادت بر سيماي بلورينش آينده اي روشن را خبر مي داد. نام او را ((محمد حسين )) نهادند و آن را به تبرک نام ((جد و فرزند)) مايه برکت شمردند. زيرا خاندان محمد حسين ، خانواده اي اصيل بود که هماره بيرق بزرگي در دست داشته و شهر تبريز لبريز از نام آنان بوده است .

((سراج الدين عبدالوهاب )) جد معروف اوست که با وساطت وي ، نبرد خونين دولت ايران عثماني ، در سال 920 قمري پايان يافت و ((مرحوم ميرزا محمد تقي قاضي طباطبايي )) شخصيت ديگري است که از قرنها پيش تا کنون شرافت و بزرگواري را از آن خاندان بزرگ قاضي طباطبايي تبريز کرده است .

طفوليت و توفان حوادث

دوران کودکي ((محمد حسين )) با توفان حوادث و بلا همراه بود. بيش از پنج بهار از عمر عزيزش نگذشته بود که ما درس مهربان و با فضيلت را از دست داد. بغض غم و اندوه بي مادري او را رها نکرده بود که گرد يتيمي بر وجودش سنگيني کرد و از ديدن روي پدر محروم شد. همراه با بردار کوچکتر خود تنها ماند اما هماره دست لطف خداوندي سايه بان مرحمتي بر سر او بود. مدت زيادي از تحصيل او نمي گذشت که علاوه بر قرآن مجيد، کتابهاي گلستان ، بوستان ، اخلاق مصور، تاريخ معجم ، ارشادالحساب ، نصاب الصبيان و ديگر کتابهاي متداول در مدارس آن روز را فراگرفت .

صوف و نحو و معاني و بيان را نزد استاد خويش مرحوم شيخ محمد علي سرابي آموخت و پس از آن با گامي بلند و همتي فراتر، سطوح عالي در فقه ، اصول ، فلسفه و کلام را در زادگاه خود نزد اساتيد آن خطه تحصيل کرد. روح لطيف او، ذوقي هنري به وي بخشيده بود دستمايه اي که با کمک آن توانست خوشنويسي را در اوان عمر خود از آقا ميرزا علي نقي بياموزد.

با سپري شدن ايام تلخ و ناکامي طفوليت ، شکوفه هاي رشد و تکامل بر شاخسار وجود سيد محمد حسين نمايان شد. وي از سال 1297 ش . تا 1304 علوم بسياري آموخت . در اين مدت ، تمامي درسهاي مربوط به سطح را فراگرفت و با شور و شوق بسياري کتابهاي مربوط به ادبيات ، فقه ، اصول ، کلام و معارف اسلامي را آموخت .

او خود از روزگار تحصيل خود چنين بازگو مي کند:

((در اوايل تحصيل که به نحو و صرف اشتغال داشتم علاقه زيادي به ادامه تحصيل نداشتم و از اين روي هر چه مي خواندم نمي فهميدم ... پس از آن يک بار عنايت خدايي دامنگيرم شده ، عوضم کرد. در خود يک نوع شيفتگي و بي تابي نسبت به تحصيل کمال حس نمودم ؛ به طوري که از همان روز تا پايان تحصيل که تقريبا هيجده سال کشيد هرگز نسبت به تعليم و تفکر، احساس خستگي و دلسردي نکردم و زشت و زيباي جهان را فراموش کردم ... در خورد و خواب و لوازم ديگر زندگي ، به حداقل ضروري قناعت نموده ، باقي را به مطالعه مي پرداختم بسيار مي شد - بويژه در بهار و تابستان - که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه مي گذراندم ...)) (906)

عشق و شور به تحصيل و تکامل استاد را بر آن داشت که از شهر خويش رو به سوي ، سيناي اسرار ((نجف اشرف )) هجرت کند. تا از شراب عشق علي عليه السلام جامي نوشيده و طريق معرفت و راه رستگاري را بهتر و بيشتر بپيمايد.

با اولين نگاه به قبه و بارگاه اميرالمؤ منين آخرين کلام خويش را زده و مي فرمايد:

((يا علي ! من براي ادامه تحصيل به محضر شما شرفياب شده ام ولي نمي دانم چه روشي پيش گيرم .. از شما مي خواهم که در آنچه صلاح است ، مرا راهنمايي کنيد)).

چند روزي نمي گذرد که نصرالله و ياري الهي به دست مولاي متقيان به سوي استاد مي آيد. شخصيت وارسته اي چون حاج ميرزا علي آقا قاضي ((قدس سره )) به سراغ وي آمده و خطاب به او اينگونه مي گويد:

((کسي که به قصد تحصيل به نجف مي آيد؛ خوب است علاوه بر تحصيل ، از فکر تهذيب خود غافل نماند.))

کيمياي وجود مرحوم قاضي ، روح و روان استاد را دگرگون کرده و برنامه اي روشن و نوراني براي آينده او ترسيم مي کند. از آن روز کتابي ديگر از زندگي استاد فرزانه باز مي شود که صفحه آغازين آن با اين جمله شروع مي گردد:




  • علم نبود غير ((علم عاشقي ))
    مابقي تلبيس ابليس شقي (907)



  • مابقي تلبيس ابليس شقي (907)
    مابقي تلبيس ابليس شقي (907)



طلوع عشق و انديشه

مفسر فرزانه مدت يازده سال در کنار مرقد نورآفرين اميرالمؤ منين عليه السلام کسب علم کرده وي خوشه چين زبر دست بود که بيشترين استفاده را از فرصت فراهم آمده نمود. فقه ، اصل ، فلسفه ، رياضيات ، رجال را از محضر اساتيدي والامقام فراگرفت . بزرگاني چون : آية الله نائيني ، سيد ابوالحسن اصفهاني ، سيد حسين بادکوبه اي ، سيد ابوالقاسم خوانساري ، حجت ، حاج ميرزا علي ايرواني و ميرزا علي اصغر ملکي .

سر سلسله اساتيد ايشان مرحوم قاضي است . شخصيتي که (( سيد محمد حسين )) را ((علامه )) کرد. جام وجود اين انسان پاک را جرعه هاي حيات ابدي و معنويت جاودانه بخشيد. مرحوم علامه پيرامون استاد خود مرحوم قاضي چنين مي فرمايد:

((ما هر چه داريم ... از مرحوم قاضي داريم . چه آنچه را که در حال حياتش ‍ از او تعليم گرفتيم و از محضرش استفاده کرديم و چه طريقي که خودمان داريم و از مرحوم قاضي گرفته ايم )).

بازگشت به تبريز

دست تقدير، رجعت فرزانه انديشمند را رقم زد. پس از سالها اندوختن معارف ناب ، در سال 1314 ش . مجبور به بازگشت به زادگاه خويش گرديد. دوران تلخ ‌کامي و غربت از مهد علم و دانش از اين زمان شروع شد اما مدتي نگذشت که لطف خفي الهي خود را از سراپرده حکمت خداوندي نشان داد. کار تدريس و تحقيق شروع شد و اولين غنچه هاي ((الميزان )) با نمودي در ((بحارالانوار)) بر شاخسار علامه روييد.

هجرت به قم

دوران ده ساله اقامت علامه در تبريز همراه با تدريس و تاءليف سپري شد و فصلي جديد از حيات وي را فراهم کرد. تا اينکه ((فيض روح القدس )) بار ديگر مدد فرمود و با آمدن چنين آيه اي در استخاره ، علامه راهي قم گرديد:

((هنالک الولايه لله الحق هو خير ثوابا و خير عقبا)). (908)

(در آنجا، ياري به خداي حق تعلق دارد. اوست بهترين پاداش و بهترين فرجام )

و آن روز حوزه علميه قم از ضربات سهمگين رضاخان رهايي يافته بود و با حضور آيات و مراجع بزرگوار چون آية الله بروجردي انسجام بيشتري پيدا کرده بود، فرصتي طلايي فراهم آمده بود تا علامه طباطبايي ، نيازهاي جامعه را سنجيده و بر طبق آنها، برنامه اي منظم و کارآمد تنظيم کند. تفسير و فلسفه درسهايي بود که - بر اساس احساس وظيفه علامه - شروع شد و تعجب بسياري را برانگيخت چراکه تدريس تفسير دانشي به دور از تحقيق تلقي مي شد اما پشتکار و اخلاص علامه کار را بدانجا رساند که ((الميزان )) حاصل سالهاي تلاش و تدريس گرديد.

درس فلسفه نيز در آن عصر خوشنام نبود. از اينرو تلاشهاي بسياري در تعطيل اين درس انجام مي شد اما رفتار مؤ دبانه استاد و برخورد مهربانانه آية الله العظمي بروجردي ابرهاي تيره سوء تفاهم ها را کنار زد و سعايتها را بي اثر نمود. (909)

به هر روي تشکيل جلسات عمومي و خصوصي اين عالم فرهيخته و حضور شاگردان انديشمندي چون آية الله مطهري باعث نقد و بررسي فلسفه هاي غربي - خصوصا ماترياليسم ديالکتيک - گرديد و آثار و برکات جاودانه اي در تدوين کتب فلسفي به همراه خود آورد.

... هر روز که سپري مي شد ابعاد علمي و چهره چشمگير علامه بيشتر از گذشته نمايان مي شد. شعاع شخصيت اين استاد فرزانه به داخل کشور محدود نگرديد، بلکه انديشمندان بسياري را به سوي خويش کشاند و در تمام ابعاد اسلام به بحث و گفتگو با آنان منجر شد. اين عظمت بدانجا انجاميد که دولت آمريکا توسط شاه ايران از علامه دعوت رسمي کرد تا در دانشگاههاي آن کشور ((فلسفه شرق )) را تدريس نمايد! روح بلند و بينش کم نظير علامه دست رد به آنهمه اصرار زد. او زندگي محقرانه در قم و جلسات درس با طلاب و تربيت شاگرداني فاضل را بر تمامي ظواهر فريبا ترجيح مي داد. (910)

يادگارهاي ماندگار

((انبوه دانش )) و ((کيمياي ايمان )) علامه آثاري گرانبها و جاودانه بسان مشعلي فروزان فرا راه دانش پژهان آفريد کتابهايي چون :

1. تفسيرالميزان

دائرة المعارفي از معارف و در بردارنده بحثهاي اعتقادي ، تاريخي ، فلسفي ، اجتماعي و... با تکيه بر قرآن کريم . اثري سترگ که استاد شهيد مطهري 60 سال يا100 سال ديگر زمان درک عمق و ارزش اين کتاب مي داند. (911) اين کتاب ثمرهاي کم نظير از بيست سال تلاش شبانه روزي علامه است . نقطه آغازين اين تاءليف به برکت غور و ژرف نگري در روايات بحارالانوار بود علامه سبک اين تفسير را از مرحوم قاضي آموخت و در قم عملي ساخت .

2. بداية الحکمة

کتابي که يک دوره تدريس فشرده براي دوستداران علوم عقلي در قم و سپس دانشگاههاي کشور گرديد.

3. نهاية الحکمة

اين اثر براي تدريس فلسفه با توضيحي بيشتر، عمقي افزونتر و سطحي عالي تر تدوين شده است .

4. اصول فلسفه و روش رئاليسم

بينش علامه پيرامون نظرات ماديون و ماترياليستها باعث فراهم آوردن اين اثر گرديد برکت اين کتاب موجب هدايت بسياري از جوانان مسلمان و نجات آنان از هلاکت کفر و الحاد شد. اثري که پاورقيهاي استاد مطهري عنايتي افزون بدان بخشيده است .

5. حاشيه بر کفايه

کتابي اصولي پيرامون قوانين استنباط است که بتازگي چاپ شده است .

6. شيعه در اسلام

دوره اي کامل از اعتقادات و معارف شيعه در اين اثر نفيس به چشم مي خورد.

7. مجموعه مذاکرات با پروفسور هانري کربن

او که محققي فرانسوي است پيرامون چگونگي شيعه و مباحث اعتقادي و... مذاکراتي با علامه داشته که در اين کتاب وجود دارد.

8. خلاصه تعاليم اسلام

خلاصه آنچه هر مسلمان متعهد بايد از آن آگاهي داشته و خود را بدان زينت دهد، در اين اثر بيان شده است .

9. روابط اجتماعي در اسلام

انسان و اجتماعي و رشد اجتماعي او، پايه زندگي اجتماعي ، آزادي در اسلام و... مباحثي است که در اين کتاب بدانها پرداخته شده است .

10. بررسيهاي اسلامي

مجموعه اي است زرين از مقالات استاد که بسان دائره المعارفي از معارف ناب اسلامي جمع آوري شده است .

11. آموزش دين

کتابي در قلم روان و مطالبي لازم و ضروري است که براي دانش آموزان نوشته شده است .

12 و 13 و 14- رساله انسان قلب از دنيا، در دنيا و بعد از دنيا

اين کتاب که اکنون با نام ((انسان از آغاز تا انجام )) ترجمه شده است مباحثي مفيد از عوالم سه گانه ماده ، مثال و عقل مطرح کرده و پيرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبي بسيار مفيد و لازم ارائه کرده است .

15 تا 41

رساله هايي گوناگون درباره قوم و فعل ، صفات ، افعال الله ، وسائط، نجو، صرف ،... اين مجموعه 26 رساله است که بنا به ضرورت و نياز جامعه توسط علامه نگاشته شده است .

42. ديوان شعر فارسي

مجموعه اي از اشعار چشمگير و عميق علامه که طي ساليان متمادي سروده شده است .

43. سنن النبي

سيره و روش رسول الله صلي الله عليه و آله در بين مردم و همراه خانواده در اين اثر به چشم مي خورد.

44. لب اللباب

مجموعه درسهاي اخلاق استاد که از سالهاي 1368 تا 1369 قمري براي برخي از فضلاي حوزه قم بيان فرموده اند.

46. حاشيه بر اسفار

نظرات استاد فرزانه علامه طباطبايي بر اسفار در اين کتاب جمع آوري شده است . (912)

شاگردان

((هماي همت )) علامه ، باعث تربيت ((مه گونه هايي )) شده تا آنگاه که خورشيد وجودش رخ در نقاب خاک مي کشد، اينان چون ماهتاب هدايت نورافشاني کنند.

شاگردان علامه ، دهها نفر از بزرگان و فرهيختگان کنوني در حوزه هاي علميه مي باشند که به تني چند از آنان اشاره مي شود. حضرات آيات و حجج اسلام :

1. شهيد مرتضي مطهري ،

2. شهيد سيد محمد حسيني بهشتي

3. امام موسي صدر

4. ناصر مکارم شيرازي

5. شهيد محمد مفتح

6. شيخ عباس ‍ ايزدي

7. سيد عبدالکريم موسوي اردبيلي

8. عزالدين زنجاني

9. محمد تقي مصباح يزدي

10. ابراهيم اميني

11. يحيي انصاري

12. سيد جلال الدين آشتياني

13. سيد محمد باقر ابطحي

14. سيد محمد علي ابطحي

15. سيد محمد حسين کاله زاري

16. حسين نوري همداني

17. حسن حسن زاده آملي

18. سيد مهدي روحاني

19. علي احمدي ميانجي

20. عبدالله جوادي آملي و...

جلوه هاي جاودانه

(داستانهايي از زندگاني علامه )

علامه طباطبايي اين عالم سترگ و تابناک ، چهره اي الهي بود که با دو بال قرآن و عترت پرواز کرد. به بلنداي جاودانگي و ابديت رسيد و براي هميشه اسطوره اي شکوهمند گرديد. در اين فرصت برآنيم تا گوشته هايي از زندگي سراسر روشن او را يادآور شويم :

الف ) ارادت به اهلبيت عليه السلام

استاد هفته اي يک بار - حداقل - به حرم حضرت معصومه عليه السلام مشرف مي شد. پياده مي رفت و در بين راه اگر پوسته پرتقال يا خيار و يا موز مي ديد با ته عصا آن را از مسير مردم کنار مي زد. در ايام تابستان غالبا به مشهد مقدس مشرف مي شد. شبها به حرم امام رضا عليه السلام رفته ، در بالاي سر مي نشست و با حال خضوع و خشوع به دعا و زيارت مي پرداخت . به پيامبر صلي الله عليه و آله و ائمه عليه السلام علاقه بسياري داشت و با کمال ادب و احترام از آنها نام مي برد، در مجالس روضه خواني شرکت مي کرد و براي مصايب اهل بيت شديدا اشک مي ريخت )). (913)

((علامه در ماه رمضان روزه خود را با بوسه بر ضريح مقدس حضرت معصومه عليه السلام افطار مي کرد. ابتدا پياده به حرم مطهر مشرف مي شد، ضريح مقدس را مي بوسيد سپس به خانه مي رفت اين ويژگي اوست که مرا بشدت شيفته ايشان نموده است )) (914)

((فعاليتهاي شبانه روزي علمي ، او را از توسل در عرض ادب به پيشگاه مقام رسالت و ولايت باز نمي داشت . ايشان موفقيت خويش را مرهون همين توسلات مي دانست . و آنچنان به سخنان معصومين احترام مي گذاشت که حتي در برابر روايات مرسل و ضعيف السند هم به احتمال اين که از بيت عصمت صادر شده است . رفتار احتياطآميزي داشت . و بر عکس کوچکترين سوء ادب و کژانديشي را نسبت به اين دودمان پاک و مکتب پرافتخار تشيع قابل چشم پوشي نمي دانست ...)) (915)

((آن گاه که نام يکي از معصومين عليه السلام برده مي شد اظهار تواضع و ادب در سيماي ايشان مشهود مي شد و نسبت به امام زمان عليه السلام تجليل خاصي داشته مقام و منزلت آنها و حضرت رسول اکرم صلي الله عليه و آله و حضرت صديقه کبري عليه السلام را فوق تصور مي دانستند. يک نحو خضوع و خشوع واقعي نسبت به آنها داشته و مقام و منزلت آنان را ملکوتي مي دانستند)). (916)

ب ) شرح صدر علامه

يکي از شاگردان ايشان که مدت سي سال با استاد ماءنوس بوده ، پيرامون خصوصيات اخلاقي آن عالم فرزانه چنين نوشته است :

((علامه انساني وارسته ، مهذب ، خوش اخلاق ، مهربان ، عفيف ، متواضع ، مخلص ، بي هوا و هوس ، صبور، بردبار، شيرين و خوش مجلس بود. من در حدود سي سال با استاد حشر و نشر داشتم ... به ياد ندارم که در طول اين مدت حتي يک بار عصباني شده باشد و بر سر شاگردان داد بزند يا کوچکترين سخن تندي يا توهين آميزي را بر زبان جاري سازد. خيلي آرام و متين درس مي گفت و هيچ گاه داد و فرياد نمي کرد، خيلي زود با افراد انس ‍ مي گرفت و صميمي مي شد. با هر کس حتي کوچکترين فرد طلاب چنان انس مي گرفت که گويا از دوستان صميمي اوست ... گاهي که به عنوان استاد مورد خطاب قرار مي گرفت مي فرمود: ((اين تعبير را دوست ندارم ما اينجا گرد آمده ايم تا با تعاون و همفکري ، حقايق و معارف اسلامي را دريابيم )) استاد بزرگوار بسيار مؤ دب بود به سخنان ديگران خوب گوش مي داد، سخن کسي را قطع نمي کرد و اگر سخن حقي را مي شنيد تصديق مي کرد، از مباحثات جدلي گريزان بود ولي به سؤ الها، بدون خودنمايي پاسخ مي داد)). (917)

يکي از شخصيتهاي مارکسيست با علامه به بحث و گفتگو نشسته بود و سرانجام موحد و مسلمان گرديد هنگامي که يکي از دوستان او پيرامون مناظره و گفتگوي دوست خود با علامه پرسش کرد، وي شخصيت علامه را اينگونه بازگو مي کند:

((آقاي طباطبايي مرا موحد کرد. هشت ساعت ما با هم بحث کرديم . يک کمونيست را الهي و يک مارکسيست را موحد کرد او حرف توهين آميز هر کافري را مي شنيد و نمي رنجيد و پرخاش نمي کرد.)) (918)

ج ) آينه اخلاص

استاد جعفر سبحاني روحيات علامه را چنين توصيف مي کند:

((ما با اين که با ايشان انس بيشتري داشتيم يک بار هم به خاطر نداريم که مطلبي را به عنوان تظاهر به علم يادآور شود يا سخن را سؤ ال نشده از پيش ‍ خود مطرح کند.)) (919)

هنگامي که يکي از علماي حوزه علميه قم از تفسير عظيم الميزان در حضور ايشان تعريف مي کند، علامه بانيم نگاهي به او مي فرمايد:

((تعريف نکن که خوشم مي آيد و ممکن است خلوص و قصد قربتم از بين برود)) (920)

و آنگاه که يکي از اساتيد انديشمند حوزه رساله امامت خود را براي نظريابي خدمت علامه مي دهد، ايشان پس از مطالعه مي فرمايد:

((چرا دعاي شخصي کرديد؟ (بارالها توفيق فهم آيات الهي را به اينجانب مرحمت بفرما) چرا در کنار سفره الهي ديگران را شرکت ندادي ... تا آنجايي که خودم را شناختم ، دعاي شخصي در حق خودم نکردم .)) (921)

د) تعبد و بندگي

استاد فرزانه ، مرحوم علامه از مرز مراعات واجبات و مستحبات پا فراتر گذارده و خود را مقيد به ترک اولي کرده بود و هميشه ذکر الهي بر لب داشت و هيچگاه از توجه به پروردگار غافل نمي شد.

((اخلاق ايشان اخلاقي قرآني بود، گويا اخلاقش ((قرآن )) بود. هر آيه اي که خداوند در قرآن نصب العين انسان کامل مي داند ما در حد انساني که بتواند مبين و مفسر قرآن باشد در اين مرد بزرگ مي يافتيم . مجلس ايشان ، مجلس ادب اسلام و خلق الهي بود و ترک اولي در ايشان کمتر اتفاق مي افتاد. نام کسي را به بدي نمي برد. بد کسي را نمي خواست وسعي مي کرد خير و سعادت همگان را مسئلت کند)). (922)

طهارت باطن استاد زبانزد خاص و عام بود. بسياري از شبها را تا صبح به عبادت و بيتوته مي پرداخت . در ماه مبارک رمضان فاصله بين غروب آفتاب تا سحر را به تهجد ذکر مشغول بود.

ه‍) اخلاق علامه در منزل

دختر استاد چگونه برخورد پدر خود را با اطرافيان اينگونه بيان مي کند:

((اخلاق و رفتار ايشان در منزل ((محمدي )) بود. هرگز عصباني نمي شدند و هيچ وقت صداي بند ايشان را در حرف زدن نشنيديم . در عين ملايمت ، بسيار قاطع و استوار بودند و مقيد به نماز اول وقت ، بيداري شبهاي ماه رمضان ، قرائت قرآن با صداي بلند و نظم در کارها بودند. دست رد به سينه کسي نمي زدند و اين به سبب عاطفه شديد و رقت قلب بسيار ايشان بود.

... بسيار کم حرف بودند، پرحرفي را موجب کمي حافظه مي دانستند. بسيار ساده صحبت مي کردند به طوري که گاهي آدم گمان مي کرد اين يک فردي عادي و عامي است ... مي گفتند شخصيت را بايد خدا بدهد و با چيزهاي دنيوي هرگز انسان شخصيت کسب نمي کند... آرام و صبور با مسائل برخورد مي کردند. با اين که وقت زيادي نداشتند ولي طوري برنامه ريزي مي کردند که روزي يک ساعت بعد از ظهرها در کنار اعضاي خانواده باشند... رفتارشان با مادرم بسيار احترام آميز و دوستانه بود هميشه طوري رفتار مي کردند که گويي مشتاق ديدار مادرم هستند. ما هرگز بگومگو و اختلافي بين آن دو نديديم ... آن دو واقعا مانند دو دوست باهم بودند. در خانه اصلا مايل نبودند کارهاي شخصي شان را کس ديگري انجام دهد... ايشان براي بچه ها مخصوصا دخترها ارزش بسيار قائل بودند. دخترها را نعمت خدا و تحفه هاي ارزنده اي مي دانستند. هميشه بچه ها را به راستگويي و آرامش دعوت مي کردند. دوست داشتند آواي صوت قرآن در گوش بچه ها باشد. براي همين منظور قرآن را بلند مي خواندند و به مؤ دب بودن بچه اهميت مي دادند و رفتار پدر و مادر را به بچه ها مؤ ثر مي دانستند. درباره مادرم مي فرمود: اين زن بود که مرا به اينجا رساند. او شريک من بوده است و هر چه کتاب نوشته ام نصفش مال اين خانم است .)) (923)

و) شناخت مقتضيات زمان و مکان

((توجه به جهان اطراف )) و بررسي ((وضعيت حال و آينده )) از نشانه هاي بارز استاد والامقام ، مرحوم علامه طباطبايي است ايشان در سالهاي دهه 20 و 30 نقش حساس در هدايت جامعه داشت . با هجوم شبهات دشمنان ، سلاح قلم بدست گرفته و کاري کارستان مي کرد. فلسفه مادي و افکار غربي را پوچ و بي مقدار جلوه داد و حساسيتهاي زمان را به کار گرفت . هدايت فوج و فوج جوانان کار کم نظيري بود که ((علامه )) ياراي آن را داشت و به خوبي از عهده آن بر آمد. پس از رحلت آية الله العظمي بروجردي (ره ) ((حکومت اسلامي )) موضوع درس وي گرديد و مقالاتي در اين زمينه نگاشت و در آنها توانايي حکومت اسلامي را در اداره جامعه و قدرت ولايت فقيه را اثبات کرد. (924)

ز) همراه با امام (ره )، همگام با انقلاب

از دير زمان ارادت و علاقه وافري بين علامه و حضرت امام خميني (رضوان الله عليهما) به چشم مي خورده است . چون هر دو از هوا و هوس ‍ به دور بودند نسبت به يکديگر احترام مي گذاشتند (925) ((رابطه دوستانه آن دو بزرگوار از قديم برقرار و علامه نسبت به حضرت امام احترام قائل بود. نسبت به انقلاب نظر مساعد داشت و از مسائل سياسي بااطلاع بود. وي نسبت به اوضاع جامعه بسيار ناراضي و از شاه و رژيم او منزجر بود.

يک بار به ايشان گفته شد که شاه تصميم گرفته است دکتراي فلسفه به شما بدهند. ايشان خيلي ناراحت شدند و اعلام کردند به هيچ وجه تن به قبول چنين چيزي نخواهند داد... و در پايان از اصرار زياد - رئيس دانشکده الهيات آن زمان - گفتند: ((من از شاه هيچ ترسي ندارم و حاضر به قبول دکتري نيستم )) (926)

ح ) جلوه هاي هنري و ادبي علامه

خط نستعليق و شکسته علامه از بهترين و شيواترين انواع خط بود.گاهي استاد از روزهايي که با برادرش در تبريز در دامنه کوههاي اطراف از صبح تا به غروب به نوشتن خط مشغول بودند، ياد مي کرد. خط هايي که تعجب ايشان را بر مي انگيخت و يا سخن از زماني مي کردند که علاقه بسياري به نقاشي داشتند و تمام پول و وقت خود را صرف خريد کاغذ و نقاشي بر آنها مي نمودند.

از جمله جلوه هاي ديگر استاد؛ تجلي ايشان در آينه شعر است . اشعار بسيار ارزشمند و چشمگيري که توسط علامه سروده شده و سرآمد گرديده است . ((مرا تنها برد)) و ((پيام نسيم )) و ((هنر عشق )) از جمله اشعار گرانسنگي است که از علامه باقي مانده است .

ارجعي الي ربک

... سرانجام پس از 81 سال و 18 روز بابرکت و زندگي پرتلاش ، روح پاک و الهي آن حکيم عارف و مفسر وارسته به ديار قدسي و ملکوت رهسپار شد.

آري در 18 محرم 1402 قمري (24 آبان 1360 شمسي ) غبار غم و بيرق ماتم در سراسر ميهن اسلامي بر پا شد و دلهاي پاک انديشمندان و بزرگان عرصه علم و دانش غرق اندوه گرديد. حضرت امام خميني قدس سره ضمن اظهار هم دردي ، با برپايي مجلس ختم براي مرحوم علامه اين ضايعه اسفناک را تسليت گفتند. و در پي آن ديگر مراجع و شخصيتهاي علمي ، مذهبي و اجتماعي چون آية الله العظمي گلپايگاني قدس سره ، آية الله خامنه اي و جامعه مدرسين حوزه علميه قم در اين ماتم جانکاه به سوگ نشسته و مراسم بسياري بر پا کردند. شاگردان و ديگر ارادتمندان چشمه فياض الهي با سرودن اشعاري پربها، غم اندوه خود را بيان نمودند. و ديگر اقشار مردم ياد و خاطره آن اسوه جاودانه و مردالهي را گرامي داشتند. (927)

رحمت الهي و درجات خداوندي نصيب هميشه او باد.

/ 1