يكى از علوم روز علم تجربى ميباشد، يعنى اعيان خارجى، و چيزهائى كه با حواس پنجگانه درك مىشود، و علوم ديگرى نيز وجود دارد مانند علوم انسانى كه فكرى ميباشد، كه با اولى فرق دارد، كودك در بدو تولدش چيزى را احساس نمىكند، بعد كمكم عالم به اشياء مىشود يعنى بوسيله تجربه مسائلى را ميآموزد، ولى عالم به مسائل فكرى كه در مورد ماوراء اشياء ميباشد نرسيده، لذا قبلاً كبريت را لمس مىكند اما شعور ندارد كه زدن يك چوبه آن موجب سوختن اطاق مىشود، اگر يك اسكناس هزار تومانى داشته باشد مقابل يك عدد شكلات عوض مىكند، عمر بن عبدالعزيز مىگويد: در كودكيم انگشتر الماسى را پدرم به من داد، و من آن را برابر يك دانه خرما فروختم، اين كودك وارد علم اشياء شده اما هنوز به علم ماورائى نرسيده است.پس از چندى كه رشد مىكند، و ربط چيزها را مىفهمد به عالم فكرى نزديك مىشود، اشياء را درك مىكند و مىفهمد، و خوب و بد را تشخيص مىدهد، يكى از غريزههائى كه خدا در نهاد كودكان قرار داده اين است كه در اوايل رشدشان سئوالهاى زيادى مىكنند، چون مىخواهند به عالم فكريشان تكامل بخشند.اگر اتفاقا كودكى متولد شد كه هم اشياء و هم افكار را مىفهميد بسيار فوقالعاده است. مانند حضرت عيسى (عليه السلام) و اگر رشد كرد و اشياء را درك نكرد ناقص است، و اگر بعد از درك اشياء نتوانست به عالم فكرى راه يابد، باز ناقص است، لذا ملاحظه مىشود كه براى اشباع رشد فكرى كودكان و تربيت آنان پس از جنگ جهانى دوم كتابخانههاى كودك در سطح جهانى رواج يافت.امتها و ملل دنيا نيز چنيناند. امتهائى هستند كه هنوز حتى به مرحله اول يعنى عالم اشياء راه نيافته و خيلى عقب افتاده هستند، از جانب ديگر امتهائى به عالم اشياء رسيده اما هنوز نتوانستهاند پرورش فكرى يابند. اينها نيز ناقص و عقبافتادهاند، امتهاى جهان سوم (مىتوان گفت تمام ملل مسلمان چنيناند) عدهاى آنقدر عقبافتاده كه هنوز به عالم اشياء هم نرسيدهاند، مانند برخى از ملل آفريقا و عشاير عرب در يمن و سودان، يمن تا حدود (20) سال پيش هنوز مظاهر تمدن نداشت، و مردمش بدون برق و آب لولهكشى و غيره زندگى كرده و از پيشرفت صنعتى و زندگى ماشينى كاملاً به دور بودند، و عدهاى از ملل مسلمان با يك درجه ترقى هنوز ناقصاند، يعنى به عالم اشياء راه يافته، اما دروازههاى طلائى عالم فكرى را همچنان بر خودشان مسدود نگاه داشتهاند.مانند ساير مسلمانان كه بازارهايشان بازارهاى مصرفى شرق و غرب است و بهترين كالاها را از راه فروش ذخاير و منابع ثروتشان تهيه مىكنند، و خيال مىكنند كه قلعههاى تمدن را گشاده و ترقى همين است و بس.ما ماديات پيشرفته و تكنيك جديد را آورديم، از راديو و تلويزيون استفاده كرديم، انواع ماشينهاى پيشرفته صنعتى را به كار برديم. اما متأسفانه به دنبال آن فكر نكرديم و به طور كلى نقص مسلمانان همينجاست، غربيها ما را تحجير كردهاند، يعنى ولى و قيم و صاحب اختيار ما شدهاند، درست مانند كودكان ثروتمند كه به علت عدم توانائى فكرى محجور مىشوند، اكثريت سران منطقه همين حالت تحجير را دارند، نوكران سرسپرده و ريزهخواران استعمار هستند، اگر حساب كنيم كه به عالم فكرى راه يافتهايم بايد فورا به دنبال آن عالم اشيائمان راتامين نمائيم...اگر كودكى ادعا كند كه فكرش به كمال رسيده و بعد دستش را با آتش بسوزاند دروغ گفته و خودش را فريب داده، ما اگر ادعا كنيم كه عالم فكرى را درك كردهايم ولى باز نيازمند به خارج باشيم خودمان را فريب دادهايم.مسلمانان حتى اشياء را نيز عاريه دارند، اگر واقعا در يك محاصره اقتصادى قرار بگيرند، حتى اشيائشان نابود مىشود، ملاحظه بفرمائيد نه تنها ماشين آلات كه حتى پيچ و مهره آنها را نيز از خارج وارد مىكنيم.يكى از نويسندگان مصرى مىگويد: (ما ميهمانان تمدن جديد هستيم) اگر كسى ادعا كند كه متفكر است، اما برابر شير درنده فرار نكند دروغ گفته و خودش را فريب داده است، ما دشمنان درنده بسيار داريم. اما بايد اذعان كنيم كه امت اسلامى از سواحل شرقى اندونزى تا كرانههاى غربى مراكش (باستثناى افراد معدود) هنوز نتوانسته به عالم فكرى راه يابد، به عبارت ديگر شرق و غرب ما را از ورود به عالم فكر بازداشتهاند.