علم، سلاح و حكومت عوامل توانائى و قدرت به شمار مىرود، امّا از همه مهمتر قدرت جامعه است، و اگر جامعه با دولت در افتاد بزودى دولت را ساقط مىكند، چون جامعه از تمام قدرتها قويتر است، جامعه مثل يك سيل كه از واحدهاى قطرات آب تشكيل يافته، از افراد متعدّد انسانى تشكيل مىيابد، كه قدرت آن فوق تمام قدرتهاى بشر است، از طرفى گرد آمدن افراد مختلف پيرامون يك فرد بسيار مشكل است، صاحب نظران در امور انقلابها مىگويند كه: بايد سه نسل عوض شود تا جامعه خطّ سير مشخّص ديگرى پيدا كند، اين مطلب در علم جامعهشناسى نيز به تأييد رسيده است.ما بايد جديّت به خرج دهيم تا جامعه را به دست آورده و آن را به نفع اسلام بسيج كنيم، تا انشاءالله بر تمام افكار و اديان منحرف پيروز گردد.جوامع قدرتمند در دنياى امروز امواجى پديد آوردهاند كه دنيا را فرا گرفته، و ملل اسلامى را به خطر افكنده است، جامعه غربى با يك ايدئولوژى منحرف از خدا شروع كرده تا صدها هزار قانون براى زندگى، و ميلياردها كتاب و تبليغات مختلف، همچنين جامعه شرقى با يك ايدئولوژى منحرف و استبدادى از خدا شروع كرده تا ساير قوانين دنيائى آنهم با ميلياردها كتاب و تبليغات، اين دو، اضافه بر جامعه ضد انسانى صهيونيستى جوامع انسانى ديگر را تاراج كرده، و منضم به خود مىسازند.و امّا جامعه اسلامى چون فعلا موجى در دنيا به وجود نياورده، نتوانسته لااقل براى حفظ مسلمانان مصونيتى ايجاد كند، ما اگر واقعا دلسوز باشيم، بايد گامهاى مؤثّرى از خوش رفتارى، خوش اخلاقى، و جز اينها از صفات پسنديده برداريم، تا انشاءالله جامعه را تحت كنترل خود در آوريم.روش پيامبر بزرگ اسلام (صلّى الله عليه وآله) چنين بود كه هركه را به شهر مدينه مىآمد ميهمان نموده، و هديهاى نيز به او مىداد، و مىفرمود: (أجيزوا الوفد) يعنى: به ميهمانان جائزه دهيد.همچنين در زمان حضرت على (عليه السلام) ابن عبّاس كه استاندار حضرت در شهر بصره بود روزى10 هزار نفر را از بيتالمال اطعام مىكرد، و در شهر كوفه كه پايتخت بود، حضرت اين كار را به امام حسن (عليه السلام) موكول كردند، و لذا امام حسن در زمان حكومت پدر بزرگوارش ميهمانخانه داشت، و مىتوان گفت تمام اين اقدامات جهت به دست آوردن جامعه بوده است.ثقفى در كتاب (الغارات) مىنويسد كه حضرت على (عليه السلام) حتّى حقوق ماهيانه خوارج را قطع نكرد، و پيوسته تا مدّتى مىپرداخت.يكى از مؤرّخين مىنويسد: رفتم نزد (داعى كبير) كه از فرزندان ائمّه عليهمالسّلام بود، و در مازندران حكومتى شيعى داشت، ديدم همانند جدّش اميرالمؤمنين نشسته، در اين هنگام دشمنى نزد وى آوردند كه عليهش قيام كرده بود، آن دشمن التماس نموده و طلب عفو و بخشش نمود، آن برگوار او و همدستانش را عفو كرد.يكى از مراجع تقليد قم به بنده گفت: هنگامى كه مرحوم آيةالله شيخ محمّد تقى شيرازى با استعمار انگليس در عراق مىجنگيد، مشغوليتها و مسئوليّتهايش بسيار بود، يك روز به تمام طلبهها خبر فرستاد، كه اگر كسى به من كار دارد و دستش به من نمىرسد، من هر روز قبل از طلوع آفتاب كنار رود فرات قدم مىزنم... آنجا مىتواند با من ملاقات كند، اين مرجع تقليد گفت: خود من دوبار كنار فرات خدمت ايشان رسيدم، مرحوم شيخ محمّد تقى شيرازى هيچگاه در دوران عمرش غضب نكرد، و بااخلاق نيكويش توانست با سه ميليون عراقى استعمار انگليسى را كه هزار ميليون نفر پشتيبان داشت (هند و چين و...) از عراق دور كند.