بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
لسان رضى مساوى و مرادف، اسلاميت است كه اين همه مزايا از اسلام است و بس و بقول كميت شاعر اهل بيت: بك اجتمعت انسابنا بعد فرقة، فنحن بنو الاسلام ندعى و ننسب.آرى اگر شريف رضى، افتخار به حسب و نسب خويش مىكند يعنى به اسلاميت عريق و ريشهدار خويش فخر مىنمايد و اگر رثا گفته و ندبه نموده براى فرزندان راستين اسلام رثا گفته و ندبه كرده است و بهترين شاهد بر اين كه روح رضى از ناسيوناليزم يا اريستوكراسى عربى بدور بوده همين است كه شريف رضى همان گونه كه برخى از بزرگان عرب را مدح كرده و ستوده برخى از اعيان غير عرب را نيز مدح نموده است حتى برخى فضلاى غير مسلمان را نيز، رثا گفته و ستوده است و اگر چنانچه روح ناسيوناليزم عربى و بر رضى حاكم مىبود هرگز فضيلت غير عرب را نمىتوانست ببيند چنانكه غالبا ناسيوناليستهاى افراطى و اريستوكراتها، جز خود را نمىبينند و جز خود براى ديگرى فضيلت و امتيازى نمىشناسند.
اكتفاء القنوع بما هو مطبوع:
ادوارد فنديك، متوفى 1313 ق، چاپ 1313 ق، مصر، مطبعة الهلال، ص: 181.نويسنده كتاب، به معرفى مشهورترين مطبوعات عربى در شرق و غرب پرداخته و از شريف رضى در فصلى تحت عنوان: فلاسفه و علماء الحكمة و التصوف و المنطق، نام مىبرد و مطالب كتاب در اين بخش به دلائل ذيل مخدوش است.1- تقسيم بندى علماى حكمت به سه يا چهار طائفه: اهل سنت و جماعت، معتزله، شيعه و اهل عقل و نظر، صحيح نمىباشد زيرا نه طريقه تسنن، تشيع، اعتزال و غيره اصطلاحا حكمت خوانده مىشوند و نه پيروان و يا پا گذاران آنها، حكيم، فيلسوف و صوفى نام دارند.