بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
شايد افرادى مثل سيد رضى از اين رنج مىبردند بايد ببينيم در اشعار سيد رضى به اين مسئله برخورد مىكنيم يا نه رمز عدم انسجام مسلمين و عدم انسجام اين نيروهاى شيعه كه اين مسائل را قبضه كرده بودند و ميان مردم، موجّه هم بودند اينها حكومتهاى موجهى بودند كه خيلى هم خوب خدمت مىكردند بى دينى بود، در مصر و خليفه در همين زمان، كسى بود كه پنجاه، شصت سال هم خليفه بود و آن قدر حكومتش طول كشيده بود كه ديگر با هيچ چيزى اشباع نمىشد ادعا كرد كه روح حضرت آدم يا مقدسات ديگر در او حلول كرده و او يك جنبه تقدسى پيدا كرده و اين فتنه دروز هم از همان جا درست شد بعضىها هم او را پذيرفتند و بعد آمدند شام تبليغات كردند كه لبنان گرفتار شد اين مسئله آن طور بود كه درزى بوده يا درزى هر كه بوده اولين كسى بود كه آن خليفه را به اين سمت شناخته، خليفه بوده اما يك ادعاى اين جورى مىكند. اين (حركت) با تشيع سازگار نيست. تشيع اين حرفها را رد مىكند. اينها جزو خرافاتى است كه بعضى غالىها و افراطىها در بعضى موارد درست مىكنند كه روح أئمه ما و روح بزرگان ما از اين حرفها برى است و آنها روى عبوديت خودشان تكيه مىكنند. افتخارشان را در عبوديت و آن سايهاى بودن زندگىشان (و ظل بودنشان) مىدانند و هيچ حاضر نيستند كه به خودشان استقلال بدهند و يك لحظه حاضر نيستند كه انانيت را در خودشان ادعا بكنند، يا بپذيرند، و كسانى را كه به اينها اين حرفها را مىزدند تكفير مىكردند.ما مىبينيم آن روز اين بلاها بوده است، از لحاظ واگذارى مسئوليتها، هيچ فكر نمىكردند حالا اين آقائى كه آمده و مسئوليت گرفته، چقدر به اسلام وفادار است چقدر به خدا علاقمند است از خارج، بيگانه، يك ذره كه خوب كار مىكرد يا يك دلاورى بود مىآمدند او را رئيس يك قشونش مىكردند. اگر يك با سوادى بود مىآمدند فرهنگ آنجا را به دستش مىدادند اگر يك نفر فنّى بلد بود، همين طور. و اين خطر دارد، يعنى روح حاكميت الهى و دادن سمتها به انسانهاى متعهد كه روح روال صحيح حركت مىكند به نظر مىرسد در اين حكومتها نبود.مشكل اساسى اينها همين بوده است. به نظر من يكى از كارهاى بسيار