آن گاه كه حكومت جهان اسلام از خاندان اموى خارج شده و به خاندان عباسى رسيد تغييراتى در اوضاع و احوال سياسى و اجتماعى لازم آمد كه از جمله آن تغيير مركز حكومت بود. روشن بود كه دمشق ديگر نمىتواند در مقام گذشته خود يعنى مركزيت سياسى عالم اسلام باقى بماند، زيرا در مردم اين سرزمين زمينه نيرومندى از علاقه و نفوذ معنوى امويان وجود داشت كه از دو عامل اساسى ريشه مىگرفت: اول: اين كه شام بدست سردار اموى يزيد در صدر اسلام فتح شده و هم بر دست او به اسلام گرويده بود.دوم: اين كه حكومت و خلافت بيش از صد سال امويان از دو تيره سفيانى و مروانى و تبليغات حساب شده ايشان، هوا خواهى بنى اميه را در آنجا بسط و عمق بخشيده بود.اضافه اين كه سرزمين شام به مرزهاى خطر آفرين روم بسيار نزديك و از بيشتر نقاط مهم عالم اسلام بويژه خراسان، مركز پيروان خاندان عباسى بسيار دور بود. همه اين جهات به نامناسب بودن آن براى احراز عنوان مركزيت جهان اسلام كمك مىكرد.در ميان ديگر شهرهاى مهم و بزرگ عالم اسلام كوفه با اين كه در روى كار آمدن عباسيان دخالت داشت جاى چندان مناسبى براى مركزيت حكومت ايشان نبود. البته ابو العباس سفّاح اولين خليفه عباسى در اين شهر حكومت خويش را آغاز كرده و ابو سلمه خلال يكى از بزرگترين داعيان و بنيان گذاران دولت عباسى از مردمان اين شهر بود. اما