بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مسجد بود، فاطمه دخت الناصر را ديد كه به همراه نديمهها و دو فرزند خرد سالش محمد و على (رضى و مرتضى) به مسجد وارد شدند شيخ بلند شد و به آنها سلام كرد فاطمه گفت: اى شيخ، دو فرزندم را آوردهام كه به آنان فقه بياموزى.شيخ مفيد اشك از چشمانش سرازير شد و خواب خود را بر او بازگو كرد، سپس عهدهدار تعليم آن دو گشت. و خداوند بر آن دو دروازههاى علم را گشود...» در باره اين روايت به ذكر چند نكته مىپردازيم، در اين روايت آمده است: الف: رضى و مرتضى (رحمهما اللَّه) وقتى مادر آن دو را به نزد شيخ مفيد آورد، نوجوانى خردسال بودند.ب: فاطمه (مادر آنها) در مخاطبه مفيد كلمه شيخ را بكار مىگيرد، حال اگر بدانيم كه شيخ در سال 413 هجرى در سن 76 سالگى وفات يافته و سال تولد مرتضى و رضى به ترتيب 355 و 359 بوده است، به اين معنى خواهد بود كه در بدو تولد آن دو، مفيد 20 يا 22 ساله بود و چنانچه مادر، آن دو بزرگوار را در 10 و يا 13 سالگى براى تعليم آورده باشد به سختى، عمر مفيد در آن زمان بين 30 و يا 35 سال بوده كه اين سن اوج جوانى است و جايز نيست او را شيخ خطاب كنند. اما در واقع منظور از كلمه شيخ معلم بوده و اين لقبى است كه به مفيد در اوج جوانى داده شده است. احتمال ديگرى نيز وجود دارد به اين كه ممكن است چنين لقبى به خاطر اجتهاد به او داده شده باشد.در هر حال، ما به يقين مىگوئيم كه روايت «كوران آوازه خوان» عارى از حقيقت است و شايد از ساختههاى رشك برانى باشد كه عقده درونىشان حتى با فوت آن بزرگوار، شفا نيافته و به مرثيههاى شاعران در وصف عظمت و كرامات شريف رضى نيز رشك برده و بر آن عيب جستهاند. و البته، مهيار ديلمى هم با سرودن قصيده ديگرى و نماياندن نيكىهاى آن بزرگمرد، شعله كينهتوزى رشك بران را بيش از پيش دامن مىزند... رحمت خدا باد بر شريف رضى، و خداوند رحمت كند مهيار ديلمى را... و لا حول و لا قوة الا باللَّه.