از نظر سابقه اين منصب و ويژگى مردمى و اصالت آن، مىتوان گفت اول كسى كه مقام نقابت بر او شكل گرفت، حضرت على بن موسى الرضا عليه السّلام بودند كه در اواخر قرن دوم هجرى به وليعهدى مامون منصوب گشت، علامه امينى در الغدير چنين مىنويسد: «سرپرستى كل (نقيب النقباء) مقام و رتبهيى است كه بعهده كسى محول نشده جز پيشواى هشتمين، على بن موسى الرضا سلام اللَّه عليه كه وليعهد مامون بود، بنظر مىرسد ريشه منصب نقابت علويان از اينجا شروع شده باشد و زمينه تعيين آن از سوى دستگاه خلافت هم در همين شرائط باشد، يعنى زمينه مردمى آل على عليهم السلام و عشق مردم بدانان و ترس مامون از شورش علويان و مسلمانان متعهد، و نيز كسب وجهه، او را مجبور كرد كه امام را بعنوان وليعهد و نقيب النقباء بشناسند و معرفى كند.اين مقام كم كم در جامعه جا افتاد بطورى كه در زمان «معتضد عباسى» (279 ه) احترام به علويان و تعيين سرپرست براى ايشان معمول شد و كار بجايى رسيد كه مردم آنرا يك اصل مهم اجتماعى سياسى تلقى مىكردند و خود بخود به سراغ فرد شاخص و محبوب مىرفتند.
سازمان علويان
نكته جالب ديگر در باره منصب نقابت، سازمان دادن به علويان بود زيرا از زمان بنى اميّه تا زمان معتضد عباسى علويان پيوسته در معرض تعقيب خلفاء و عمال سنگدل آنان بودند و چون اغلب با طاغوتهاى بنى اميّه و بنى عبّاس سر ناسازگارى داشتند لذا نوعا در شهرها و كشورها و كوهپايهها متوارى بودند، و يا در جنگ و گريزها با دشمنان به شهادت مىرسيدند، مسأله نقابت از اين ديدگاه قابل توجه است كه بزرگ و عالم علويان، اين سرپرستى را بعهده گيرد تا آنان را سازماندهى كرده و از پراكندگى در زير چتر يك قدرت غير وابسته بحكومت خلفاء جمع آورى نمايد و لو از طرف حكومت حكمى هم به اين سرپرست داده شود.البته خلفاء هرگز به اين امر هم راضى نبودند ولى چون مىديدند علويان مخصوصا در قرن چهارم در مازندران قيام كرده و حكومت آنجا را قبضه نمودهاند و امكان دارد بى اعتنائى بدانان موجب شود سر انجام خلافت بنى عبّاس را بر اندازند مسأله نقابت را پذيرفتند و آنرا به شريف رضى دادند.در هر صورت، منصب نقابت، علويان را از پراكندگى نجات داد و آنان توانستند بعد از