بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
البته اين، عادت ديرينه روزگار است كه آرزوهاى بشرى را وارونه مىسازد.مادر براى فرزند تو جدائى از بيگانگانى كه با ايشان مراتب مودت و دوستى محكم گشته، دشوار است تا چه رسد جدائى تو كه نزديكترين نزديكان من بودهاى.مادر گشت روزگار عمرها را در مىنوردد و همچون ريسمان بلند چاه كه بر سر دلوى بسته است و مدام بالا و پائين فرستاده مىشود و بالأخره فرسوده شده و از هم مىگسلد، عمرها به پايان مىرسد و انسان، رخت از اين جهان مىبندد.آخ، زندگانى در اين سراى فانى آن توقف كوتاه كاروان را مانند است كه لختى آسوده و باز بار سفر بسته و آماده حركت مىشود.مادر تو آن زن نيكوكار و پرهيزگارى بودى كه از شدت زهد و عبادت، خود را رنجور مىكردى و از سنگينى بار مسئوليتها، سر انجام به گوشهاى مىافتادى، تو آن زن عبادت پيشهاى بودى كه در روزهاى گرم تابستان روزه مىگرفتى و در شبهاى بلند براى راز و نياز با پروردگارت، به محراب عبادت مىايستادى البته تو كه آگاهانه به چنين داد و ستدى پر سود مىپرداختى هرگز زيان نخواهى كرد كه به جاى زندگى ناپايدار، حيات جاويدان بهشتى خريدهاى.اى مادر اگر همه مادران نيك روزگار همانند تو مىبودند راستى كه فرزندان، هرگز به وجود پدران نيازمند نمىشدند.اى مادر عزيز من در مصيبت تو تسلّى پيدا نمىكنم و اندوه ترا فراموش نمىنمايم كه در لحظه لحظه حيات، آثار نيكىها و نكوئىهاى تو در نظر من مجسّم است و همان كارهاى نيك و خوب تو كه در برابر چشمان آدمى قرار مىگيرد از نوابرهاى اندوه را به حركت در مىآورد و سرشك را از چشمان انسان سرازير مىسازد.مادر تو نمردهاى كه در ميان صالحههاى بشرى زندهاى و آوازهاى فراموش ناشدنى دارى. و در اين حادثه، بيشترين ضرر را من ديدهام زيرا كه پس از اين، با كدامين دست كه دست مشكل گشاى تو همراه نيست، مشكلى را خواهم گشود و يا با كدامين وسيله، موانع را از سر راهم برخواهم داشت مادر تو در زندگى ما پشتوانه مطمئنى بودهاى. بهنگام نادارى، نيازمنديهاى مالى ما را فراهم مىساختى و بهنگام بيمارى، ما را با نهايت مهربانى، پرستار مىبودى و در برابر مشكلات زندگى براى ما همچون سپر محكمى، بودى كه ناملايمات را دفع مىفرمودى.بنا بر اين دو مصيبت است كه بطور مرتب، براى من تازه مىشوند فقدان و مرگ تو و بقاء و