«سرگذشت دردناك قوم لوط» - گلی از بوستان خدا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلی از بوستان خدا - نسخه متنی

سیدمهدی حجتی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

به خاطر بياوريد، كه شما را جانشينان قوم عاد قرار داد و در زمين مستقر ساخت، كه در دشتهايش قصرها براى خود بنا كنيد و در كوهها براى خود خانه‏ها مى‏تراشيد، بنابر اين، نعمتهاى خدا را متذكر شويد و در زمين فساد نكنيد.

اما اشراف متكبر قوم او، به مستضعفان كه ايمان آورده بودند گفتند: آيا واقعا شما يقين داريد، صالح از طرف پروردگار خود فرستاده شده است؟ آنها گفتند: ما به آنچه او بدان مأموريت يافته ايمان آورده‏ايم. متكبران گفتند: ولى ما به آنچه شما به آن ايمان آورده‏ايد كافريم.

سپس ناقه را پى كردند و از فرمان پروردگارشان سرپيچيدند و گفتند: اى صالح، اگر تو از فرستادگان خدا هستى آنچه ما را به آن تهديد مى‏كنى بياور. سرانجام، زمين لرزه آنها را فرا گرفت و صبحگاهان تنها جسم بى‏جانشان در خانه‏هاشان باقى مانده بود. صالح از آنها روى بر تافت و گفت: اى قوم، من رسالت پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و شرط خيرخواهى را انجام دادم ولى چكنم كه شما خيرخواهان را دوست نداريد. (73 الى 79)

«سرگذشت دردناك قوم لوط»

اى مردم، ما سرگذشت قوم لوط را براى شما بازگو مى‏نمايم، آن زمان كه لوط به قوم خود گفت: آيا عمل شنيعى انجام مى‏دهيد كه احدى از جهانيان، پيش از شما انجام نداده است؟ آيا شما از روى شهوت زنان را رها كرده و به سراغ مردان مى‏رويد؟ شما جمعيت تجاوزكارى هستيد. (الى 81)

/ 618