بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
اشراف زورمند و متكبر از قوم او گفتند: اى شعيب سوگند ياد مىكنيم كه تو و كسانى را كه به تو ايمان آوردهاند از شهر و آبادى خود بيرون خواهيم كرد يا به آئين ما بازگرديد. پيروان شعيب گفتند: آيا مىخواهيد ما را بازگردانيد اگر چه مايل نباشيم؟ اگر ما به آئين شما بازگرديم، بعد از آنكه خدا ما را از آن نجات بخشيده، به خدا دروغ بستهايم و شايسته نيست كه ما به آن بازگرديم مگر اينكه خدايى كه پروردگار ماست بخواهد، چون علم پروردگار ما به همه چيز احاطه دارد، تنها بر خدا توكل كرديم، پروردگارا ميان ما و قوم ما به حق داورى كن كه تو بهترين داورانى. آن اشراف زورمند از قوم شعيب كه كافر شده بودند به پيروان شعيب گفتند: اگر از شعيب پيروى كنيد زيان خواهيد كرد. سپس زمين لرزه آنها را فرو گرفت و صبحگاهان به صورت اجسادى بى جان در خانههاشان مانده بودند. آنها كه شعيب را تكذيب كردند آنچنان نابود شدند كه گويا هرگز در آن خانهها سكنى نداشتند، آنها كه شعيب را تكذيب كردند زيانكار بودند.پس از آن، شعيب از آنها روى برتافت و گفت: من رسالات پروردگارم را به شما ابلاغ كردم و خيرخوايى نمودم با اين حال چگونه بر حال قوم بىايمان تأسف بخورم؟ (85 الى 93)
«مجازات بعد از هشدار است»
ما، در هيچ شهر و آبادى، پيامبرى نفرستاديم مگر اينكه اهل آن را به ناراحتيها و خسارتها گرفتار ساختيم تا شايد به خود آيند و به سوى خدا باز گردند. پس از آن، هنگامى كه اين هشدارها در آنها اثر نگذاشت بجاى ناراحتيها و كمبودها، فراوانى نعمت و رفاه قرار داديم آنچنان كه فزونى گرفتند و نه تنها به وسيله اين نعمات فراوان به خدا روى نياوردند بلكه گفتند: پدران ما نيز مانند ما به اين مشكلات دچار شدند پس جاى نگرانى براى ما نيست. ما نيز چون كارشان بدينجا رسيد ناگهان آنها را به خاطر اعمالشان گرفتيم و مجازات نموديم. (94 الى 95)