بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
همسرش گفت: اى واى بر من، آيا من فرزند مىآورم در حالى كه پيرزنم و اين شوهرم پيرمردى است، اين خبر به راستى كه چيز عجيبى است.گفتند: از فرمان خدا تعجب مىكنى؟ اين رحمت خدا و بركاتش بر شما خانواده است چرا كه او حميد و مجيد است.هنگامى كه ترس از ابراهيم فرو نشست و به او بشارت فرزند داده شد، درباره قوم لوط و عفو آنها از عذاب با ما مجادله مىكرد، چرا كه او بردبار و دلسوز و بازگشت كننده به سوى خدا بود.ما به ابراهيم گفتيم: از اين كار و تقاضا صرفنظر كن كه فرمان پروردگارت فرا رسيده و عذاب الهى بطور قطع به سراغ آنها مىآيد و برگشت ندارد. (69 الى 76)
«قوم لوط»
هنگامى كه فرستادگان ما به نزد لوط آمدند، لوط از آمدنشان ناراحت شد و قلبش پريشان گرديد و گفت: امروز روز سختى است.و قومش به سرعت به سراغ او آمدند- اينها قبلا اعمال زشتى را با مردان انجام مىدادند- لوط گفت: اى قوم من، اين دختران من براى شما پاكيزهترند با آنها ازدواج كنيد و از اين عمل زشت صرفنظر كنيد و از خدا بترسيد و مرا در مورد ميهمانانم رسوا مسازيد. آيا در بين شما يك مرد رشيد وجود ندارد.گفتند: تو كه مىدانى ما نسبت به دختران تو ميل نداشته و به چنين حقى كه در مورد دخترانت به ما مىدهى نيز رغبتى نداريم و خوب مىدانى كه ما چه مىخواهيم.لوط گفت: اى كاش در برابر شما قدرتى داشتم و يا تكيهگاه و پشتيبان محكمى در اختيار من بود تا از خود و ميهمانانم دفاع مىكردم.فرشتگان گفتند: اى لوط، ما رسولان پروردگار توايم، آنها هرگز دسترسى به تو پيدا نخواهند كرد در دل شب با خانوادهات از اين شهر حركت كن و هيچيك از شما پشت سرش را نگاه نكند مگر همسر تو كه او هم به همان بلائى كه آنان گرفتار مىشوند گرفتار خواهد شد، موعد آنها صبح است، آيا صبح نزديك نيست؟ (الى 81)