بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد آن شهر و ديار را زير و رو كرديم و بارانى از سنگ متشكّل از گلهاى متراكم بر روى هم بر آنها نازل نموديم، سنگهايى كه نزد پروردگارت نشاندار بود و آن از ستمكاران دور نيست.
(77 الى 83)
«ماجراى شعيب و قوم او»
ما به سوى مدين، برادر و دلسوزشان، شعيب را فرستاديم، گفت: اى قوم من، اللّه را پرستش كنيد كه جز او معبود ديگرى براى شما نيست و پيمانه و وزن را كم نكنيد و دست به كمفروشى نزنيد. من خيرخواه شما هستم و من از عذاب روز فراگير بر شما بيمناكم.اى قوم من، پيمانه و وزن را عادلانه و كامل بدهيد و بر اشياء و اجناس مردم، عيب نگذاريد و از حق آنان نكاهيد و در زمين فساد مكنيد.سرمايه حلالى كه خداوند براى شما باقى گذارده برايتان بهتر است، اگر ايمان داشته باشيد و من پاسدار شما و مأمور به اجبارتان به ايمان آوردن شما نيستم.گفتند: اى شعيب آيا نمازت به تو دستور مىدهد كه ما آنچه را كه پدرانمان مىپرستيدند ترك گوئيم؟ و اموالمان را آنگونه كه مىخواهيم به مصرف نرسانيم؟ تو مرد بردبار رشيدى هستى.گفت: اى قوم من، هرگاه من دليل آشكارى از پروردگارم داشته باشم و رزق خوبى به من داده باشد آيا مىتوانم و يا شايسته است بر خلاف فرمان او رفتار كنم؟ من هرگز نمىخواهم چيزى كه شما را از آن باز مىدارم خودم مرتكب شوم، من تا آنجا كه توانائى داشته باشم جز اصلاح، چيزى نمىخواهم و توفيق من جز به يارى خدا نيست، بر او توكل كردم و به سوى او بازگشتم. (الى 88)