«ماجراى شعيب و قوم او» - گلی از بوستان خدا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلی از بوستان خدا - نسخه متنی

سیدمهدی حجتی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هنگامى كه فرمان ما فرا رسيد آن شهر و ديار را زير و رو كرديم و بارانى از سنگ متشكّل از گلهاى متراكم بر روى هم بر آنها نازل نموديم، سنگهايى كه نزد پروردگارت نشاندار بود و آن از ستمكاران دور نيست.

(77 الى 83)

«ماجراى شعيب و قوم او»

ما به سوى مدين، برادر و دلسوزشان، شعيب را فرستاديم، گفت: اى قوم من، اللّه را پرستش كنيد كه جز او معبود ديگرى براى شما نيست و پيمانه و وزن را كم نكنيد و دست به كمفروشى نزنيد. من خيرخواه شما هستم و من از عذاب روز فراگير بر شما بيمناكم.

اى قوم من، پيمانه و وزن را عادلانه و كامل بدهيد و بر اشياء و اجناس مردم، عيب نگذاريد و از حق آنان نكاهيد و در زمين فساد مكنيد.

سرمايه حلالى كه خداوند براى شما باقى گذارده برايتان بهتر است، اگر ايمان داشته باشيد و من پاسدار شما و مأمور به اجبارتان به ايمان آوردن شما نيستم.

گفتند: اى شعيب آيا نمازت به تو دستور مى‏دهد كه ما آنچه را كه پدرانمان مى‏پرستيدند ترك گوئيم؟ و اموالمان را آنگونه كه مى‏خواهيم به مصرف نرسانيم؟ تو مرد بردبار رشيدى هستى.

گفت: اى قوم من، هرگاه من دليل آشكارى از پروردگارم داشته باشم و رزق خوبى به من داده باشد آيا مى‏توانم و يا شايسته است بر خلاف فرمان او رفتار كنم؟ من هرگز نمى‏خواهم چيزى كه شما را از آن باز مى‏دارم خودم مرتكب شوم، من تا آنجا كه توانائى داشته باشم جز اصلاح، چيزى نمى‏خواهم و توفيق من جز به يارى خدا نيست، بر او توكل كردم و به سوى او بازگشتم. (الى 88)

/ 618