ما به سوى ثمود برادر و دلسوزشان صالح را فرستاديم كه خداى يگانه را بپرستيد اما آنها به دو گروه تقسيم شدند و به مخاصمه پرداختند.صالح گفت: اى قوم من چرا براى بدى قبل از نيكى عجله مىكنيد و به جاى رحمت خدا عذاب او را طلب مىكنيد چرا از خداوند تقاضاى آمرزش نمىكنيد شايد مشمول رحمت او شويد.آنها گفتند: ما تو و كسانى را كه با تو هستند به فال بد گرفتيم. صالح گفت: فال بد و نيك هر دو نزد خداست كه بر اساس اعمال نيك و بد شما مقدراتتان به قدرت او تعيين مىگردد و شما گروهى هستيد كه مورد آزمايش قرار گرفتهايد.در آن شهر نه گروه كوچك بودند كه در زمين فساد مىكردند و مصلح نبودند. آنها گفتند: بيائيد به خدا قسم ياد كنيد كه بر صالح و خانوادهاش شبيخون مىزنيم و آنها را به قتل مىرسانيم سپس به ولى دم او مىگوئيم ما هرگز از هلاكت خانواده او خبر نداشتيم و در اين گفتار خود صادق هستيم.آنها نقشه مهمى كشيدند و ما هم نقشه مهمى را طرح كرديم در حالى كه آنها خبر نداشتند.اى رسول ما بنگر عاقبت توطئه آنها چه شد؟ كه ما آنها و قومشان را همگى نابود كرديم.اين خانههاى آنهاست كه به خاطر ظلم و ستمشان خالى مانده و در اين نشانه روشنى است براى كسانى كه آگاهند.ما كسانى را كه ايمان آورده و تقوى پيشه كرده بودند نجات داديم. (45 الى 53)
«انحراف قوم لوط»
اى پيامبر، لوط را بياد آور هنگامى كه به قومش گفت: آيا شما سراغ كار قبيحى مىرويد در حالى كه زشتى و نتايج شوم آن را مىبينيد؟ آيا شما به جاى زنان به سراغ مردان از روى شهوت مىرويد؟ شما قومى جاهل هستيد. (الى 55)