اى رسول ما، سرگذشت هود برادر قوم عاد را به آنها يادآورى كن آن زمان كه قومش را در سرزمين احقاف انذار كرد در حالى كه پيامبران زيادى قبل از او در گذشتههاى دور و نزديك بودند كه مىگفتند: جز خداوند يگانه را نپرستيد من بر شما از عذاب بزرگى مىترسم.آنها گفتند: تو آمدهاى كه ما را با دروغهايت از خدايانمان برگردانى، اگر راست مىگوئى عذابى را كه به ما وعده مىدهى بياور.گفت: آگاهى تنها نزد خداست من تنها آنچه را به آن فرستاده شدهام به شما ابلاغ مىكنم، وظيفه من همين است، اما شما را قومى مىبينم كه همه در جهل هستيد.سرانجام ابرى در آسمان ظاهر شد و آن را به صورت ابر گستردهاى ديدند كه به سوى درهها و آبگيرهاى آنان در حركت است، گفتند: اين ابرى است باران زا، ولى به آنها گفته شد اين همان چيزى است كه براى آمدنش شتاب مىكرديد، تند بادى است وحشتناك كه عذاب دردناكى در آن است.همه چيز را به فرمان پروردگار درهم مىكوبد و نابود مىكند، آنها صبح كردند در حالى كه چيزى جز خانههاى آنها به چشم نمىخورد، ما اين گونه مجرمان را كيفر مىدهيم.اى مشركان، ما به قوم عاد قدرتى داديم كه به شما نداديم و براى آنها گوش و چشم و قلب قرار داديم، اما به هنگام نزول عذاب نه گوشها و چشمها و نه عقلهايشان براى آنها سودى نداشت چرا كه آيات خدا را انكار مىكردند و سرانجام آنچه را استهزا مىكردند بر آنها وارد شد.ما اقوامى را كه در اطراف شما بودند هلاك كرديم و آيات خود را به صورتهاى گوناگون براى آنان بيان نموديم شايد بازگردند.پس چرا معبودانى را كه غير از خدا برگزيدند به گمان اينكه آنها را به خدا نزديك مىكنند، آنها را يارى نكردند؟ بلكه از ميان آنها گم شدند اين بود نتيجه دروغ آنها و آنچه را افترا مىبستند. (21 الى 28)