«ظن و گمان انسان را به حق نمى‏رساند» - گلی از بوستان خدا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلی از بوستان خدا - نسخه متنی

سیدمهدی حجتی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

«ظن و گمان انسان را به حق نمى‏رساند»

كسانى كه به آخرت ايمان ندارند فرشتگان را دختر خدا نامگذارى مى‏كنند.

اما آنها هرگز به اين سخن يقين ندارند و تنها از ظن و گمان پيروى مى‏كنند با اينكه گمان هرگز انسان را بى‏نياز از حق نمى‏كند.

اى پيامبر حال كه چنين است از اينها كه از ذكر ما روى مى‏گردانند و جز زندگى مادى دنيا را نمى‏طلبند اعراض كن.

اين آخرين حد آگاهى آنهاست، پروردگار تو كسانى را كه از راه او گمراه شده‏اند به خوبى مى‏شناسد و به هدايت يافتگان از همه داناتر است. (27 الى 30)

«خودستائى نكنيد»

اى پيامبر آنچه در آسمانها و در زمين است براى خدا است تا بدكاران را به خاطر اعمال بدشان كيفر دهد و نيكوكاران را در برابر اعمال نيكشان پاداش عطا كند.

همانها كه از گناهان كبيره و اعمال زشت دورى مى‏كنند، بدان كه آمرزش پروردگار تو گسترده است و او نسبت به شما از همه آگاهتر است. از آن هنگام كه شما را از زمين آفريد و در آن موقع كه به صورت جنينهايى در شكم مادرانتان بوديد بر احوال شما آگاه بود، پس خودستائى نكنيد چرا كه او پرهيزگاران را بهتر مى‏شناسد. (31 الى 32)

«هر كس مسئول اعمال خويش است»

اى پيامبر، آيا آن كس را كه از انفاق در راه خدا رويگردان شد و كمى عطا كرد و بيشتر امساك نمود به گمان اينكه ديگرى گناه او را به دوش مى‏كشد مشاهده كردى؟ آيا نزد او علم غيب است و يقين دارد كه ديگران گناه او را بر دوش مى‏كشند.

آيا از آنچه در كتب موسى در اين باره نازل شده‏ و يا در كتب ابراهيم كه وظيفه خود را بطور كامل ادا كرد نيز آمده است بى‏اطلاع مى‏باشد؟ آيا نمى‏داند كه هيچكس بار گناه ديگرى را به دوش نمى‏گيرد و اينكه براى انسان بهره‏اى جز سعى و كوشش او نيست‏ و اينكه سعى‏اش به زودى ديده مى‏شود و به نتيجه‏اش مى‏رسد و سپس به او جزاى كافى داده خواهد شد؟ آيا از كتب پيشين به او نرسيده است كه همه امور به سوى پروردگارت باز مى‏گردد و اينكه اوست كه مى‏خنداند و مى‏گرياند و اوست كه مى‏ميراند و زنده مى‏كند.

/ 618