«قرآن نه شعر است و نه سخن كاهن» - گلی از بوستان خدا نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

گلی از بوستان خدا - نسخه متنی

سیدمهدی حجتی‏

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

امروز نه مالم باعث نجات من مى‏شود و نه قدرتم به جاى خود باقى مانده است.

پس خطاب مى‏رسد كه بگيريد او را و دست و پايش را ببنديد و سپس در آتشش افكنيد و آنگاه او را در زنجيرى كه طولش هفتاد زرع است قرارش دهيد كه او در دنيا به خداى عظيم ايمان نمى‏آورد و بر اطعام مسكين تشويق نمى‏كرد، در نتيجه امروز هيچ دوستى او را حمايت و يارى نمى‏كند و به جز چرك و خون دوزخيان هيچ طعامى به او داده نمى‏شود، همان چرك و خونى كه خوراك خطاكاران است و بس. (25 الى 37)

«قرآن نه شعر است و نه سخن كاهن»

هر چند نيازى به سوگند نيست ولى به همه آنچه براى شما ديدنى است‏ و آنچه غيب و ناديدنى است سوگند كه قرآن وحى خدا و كلام رسول بزرگواريست‏ و هرگز سخن يك شاعر نيست براستى چرا ايمان آورندگان شما اندكند و نيز سخن كاهن هم نيست و چه اندكند تذكر پذيران شما.

بلكه نازل شده از ناحيه پروردگار عالم است‏ و اگر پيامبر، حتى يك كلمه از پيش خود جعل كند و به ما نسبت دهد با دست تواناى خود او را مى‏گيريم‏ و سپس او را هلاك مى‏كنيم.

آن وقت هيچكس از شما نمى‏تواند مانع ما شود و باز سوگند مى‏خورم كه قرآن مايه تذكر مردم با تقوى است‏ و ما اطلاع كامل داريم كه بعضى از شما آن را تكذيب مى‏كنيد و همين قرآن مايه حسرت كافران است‏ و محققا حق اليقين است، پس بنام پروردگار عظيمت تسبيح‏گوى و نام او را منزه دار. (38 الى 52)

«سوره معارج»

(در مكه نازل شده و شامل چهل و چهار آيه است) به نام خداوند بخشنده مهربان‏ تقاضا كننده‏اى از پيامبر تقاضاى عذابى كرد كه واقع شد، اين عذاب مخصوص كافران است و هيچكس نمى‏تواند آن را دفع كند، از سوى خداوند ذى المعارج است، همان خداوندى كه فرشتگانش بر آسمانها صعود مى‏كنند. فرشتگان و روح، همان فرشته مخصوص، در آن روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است به سوى خدا عروج مى‏كنند.

بنابر اين اى پيامبر صبر جميل پيشه كن‏ چون كافران و مشركين آن روز را دور مى‏بينند و ما آن را نزديك مى‏بينيم.

همان روزى كه آسمان همچون فلز گداخته مى‏شود و كوهها مانند پشم رنگين متلاشى خواهد شد و هيچ دوست صميمى سراغ دوستش را نمى‏گيرد، آن دوستان را به آنها نشان مى‏دهند اما هر كس گرفتار كار خويشتن است.

/ 618