بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
صفحهى 85فرعهاى فتاوى، يا از نادانستن اين علمها كه ياد كرديم. و پيغامبر در حق وفدى كه به خدمت او آمده بودند گفت: علماء حكماء فقهاء.و سعد إبراهيم را پرسيدند كه فقيهتر اهل مدينه كيست؟ گفت: پرهيزكارتر ايشان. پس چنانستى كه به ثمره فقه اشارت كرد، و مثمر تقوى علم باطن است نه فتاوى و اقضيه. و قال- (عليه السلام)- الا انبّئكم بالفقيه كلّ الفقيه؟ قالوا: بلى. قال: من لم يقنط النّاس من رحمة الله و لم يؤمنهم من مكر الله، و لم يؤيسهم من روح الله، و لم يدع القرآن رغبة عنه إلى ما سواه. اى، فقيه كامل آن است كه [مردمان را] از رحمت حق تعالى در آخرت و آسايش دادن او از رنج دنيا نوميد نگرداند، و از مكر او آمن نكند، و قرآن را نگذارد به سبب رغبت در جز آن. و انس از پيغامبر- (عليه السلام)- روايت كرد: لان اقعد مع قوم يذكرون الله تعالى من غدوة إلى طلوع الشّمس احبّ إلىّ من ان أعتق أربع رقاب. اى، همنشينى قومى كه حق تعالى را ياد كنند، از بامداد تا بر آمدن خورشيد، از چهار بنده آزاد كردن به نزديك من دوستتر. پس به يزيد رقاشى و زياد نميرى نگريست و گفت: لم يكن مجالس الذّكر مثل مجالسكم هذه يقصّ [56] أحدكم و يخطب على أصحابه و يسرد الحديث سردا انّما كنّا نقعد فنذكر الايمان. و نتدبّر القرآن و نتفقّه في الدّين و نعدّ نعم الله علينا. اى، مجلسهاى ذكر چون اين مجلسهاى شما نبود، كه يكى از شما قصه مىگويد و خطابت مىكند بر ياران، و سخن پيوسته مىراند! ما را جز نشستن و ذكر ايمان و تدبّر قرآن و فقه در دين و شمردن نعمتها- كه حق تعالى ما را داده است- نبودى. تدبر در قرآن و شمار نعمتها را فقه خواند. و قال- (عليه السلام): لا يفقه العبد كلّ الفقه حتّى يمقت النّاس في ذات الله و حتّى يرى للقرآن وجوها كثيرة. فقه بنده كامل [نشود] تا دشمنايگى وى مردمان را براى حق تعالى نبود، و تا قرآن را وجههاى بسيار نداند. و در روايتي كه موقوف است بر بو دردا، اين هم آمده است: ثمّ يقبل على نفسه فيكون لها اشدّ مقتا. پس روى به نفس خود آرد، و آن را دشمنتر دارد.و فرقد سبخى از حسن مسئلهاى پرسيد و او جواب فرمود. فرقد گفت: فقها تو را خلاف مىكنند، حسن گفت: اى فريقد مادرت بىفرزند باد از تو! به چشم خود فقيهى ديدى؟ فقيه نباشد مگر زاهد در دنيا و راغب در آخرت، و بينا در دين خود، و مواظب در عبادت پروردگار، و