بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید
مقدمه، صفحهى 16جهانگردى و گوشه نشينى امام محمد غزالى- از آغاز زندگى تا آخرين روزى كه براى خواب ابدى ديده بر هم نهاد و به جمع جاودانگان پيوست- در كتابهاى تذكره نويسان و برخى از آثار قلمى خودش چنان گويا و روشن درج شده كه اهل تحقيق براى نگارش جزئيات زندگى علمى و اجتماعى وى كمتر دچار ترديد گشتهاند. ولى در نوشتههاى كسانى كه گاه و بىگاه تنها به بررسى آراء و عقايد دينى اين بزرگمرد پرداختهاند نه تنها هماهنگى ديده نمىشود، بلكه كار اختلاف سليقه و عقيده به جايى كشيده شده است كه گروهى وى را در شمار اولياى صاحب كشف و كرامت دانسته و برايش كراماتي مبالغه آميز نقل كردهاند، و برخى براى انكار فضايل واقعى وى تا بدان حد از راه انصاف منحرف شدهاند كه ناروا مادى و زنديق و گمراهش شمردهاند.از كتابهاى فراوانى كه ترجمه احوال غزالى در آنها درج شده، دو كتاب طبقات الشافعية، تأليف ابن سبكى، و مقدمه شرح مفصل احياء علوم الدين، نوشته مرتضى زبيدى، به نام اتحاف السادة المتقين بشرح اسرار احياء علوم الدين، بيش از ديگر كتابها مورد استفاده و استناد غزالى شناسان قرار گرفته است. ولى اگر بر اساس آثار بر جاى مانده پارسى و تازى امام محمد غزالى- مانند كتاب فضايل الانام (يا مكاتيب غزالى، گردآورى يكى از منسوبان حجة الإسلام)، و المنقذ من الضلال، و احياء علوم الدين و ديگر نوشتههايش- زندگينامهاى تحقيقي براى اين نابغه خراسانى گلچين شود، و عقايد گروه موافق و مخالف در آن تعديل گردد، شايد حق واقعى غزالى گزارده شود، و پايه و مايه علمى وى در ميان دانشوران اسلامى آن چنان كه بايد و شايد مشخص گردد. اما اين كارى است كه به مجال و حوصله بسيار نياز دارد، و تا فراهم شدن زمينه مساعد بايد در انتظار ماند. بنا بر اين اكنون فهرستوار، بيشتر به يارى مآخذى كه ياد شد، زندگينامهاى براى وى مىنگارم.سال ميلاد غزالى 450 ه- 1058 منام كامل او در بيشتر مآخذ أبو حامد محمد بن محمد بن محمد غزالى است. به سال 450 هجرى در طابران طوس زندگى پر نشيب و فراز خويش را آغاز كرد و به روزگار كودكى از پدر يتيم گشت. پدرش پارسا مردى صوفى مسلك بود كه براى گذران زندگى ريسمان (نخ) فروشى مىكرد، يعنى پشم و پنبه حلاجى شده را با دستمزدى رايج به زنان چرخ ريس مىسپرد تا تبديل به نخ يا ريسمان شود، آن گاه رشتههاى آماده شده را در دكان خويش، در شهر طوس، مىفروخت. به هنگام بدرود با زندگى، دو فرزند خود، محمد و احمد، را به پارسا مردى از هم مسلكان خود سپرد و اندوخته ناچيز خويش را تسليم وى كرد و گفت: چون خود از نداشتن هنر خط نويسى اندوه بسيار خوردهام، آرزو دارم از آن چه من محروم ماندهام فرزندانم بهرهور گردند.وصى درستكار به تعليم و تربيت آن دو كودك پرداخت، تا ميراث اندك پدرشان تمام شد و از اداره زندگى آنان فرو ماند، آن گاه با اخلاص به آنان پيشنهاد كرد تا براى گذران زندگى و ادامه تحصيل در زمره طلاب جيره بگير مدرسهاى از مدارس دينى آن روزگار درآيند، و آن دو اين پيشنهاد را پذيرفتند.