بیشترتوضیحاتافزودن یادداشت جدید صفحهى 570 جواب به علامت آن استدلال كند به او. چه پيغامبر (عليه الصلاة و السلام) گفت: إذا احبّ الله عبدا ابتلاه فان احبّه الحبّ البالغ اقتناه، اى، چون خداى- عز و جل- بنده را دوست دارد او را مبتلا گرداند، و چون در دوستى او مبالغت نمايد اقتنا فرمايد. گفتند: اقتنا چه باشد؟ گفت: او را مال و اهل نگذارد. پس علامت دوستى خداى بنده را آن است كه او را از غير خود مستوحش كند، و ميان او و ميان غير حايل شود. عيسى را گفتند: چرا دراز گوشى نخرى كه بر آن سوار شوى؟ گفت: من بر خداى عزيزتر از آنم كه مرا از نفس خود به دراز گوش مشغول كند. و در خبر است: إذا احبّ الله عبدا ابتلاه و ان رضى اصطفاه، اى، چون خداى- عز و جل- بنده را دوست دارد او را مبتلا گرداند، اگر صبر كند اجتبا فرمايد، و اگر راضى شود به اصطفا رساند. مترجم مىگويد كه اجتبا آن است كه حق تعالى بنده را به فيضى مخصوص گرداند كه انواع نعمتها بى سعى او حاصل آيد. و اصطفا آن است كه او را از شبهتها صافى كند. و يكى از علما گفت: چون تو خود را بينى كه تو او را دوست دارى و او را بينى كه تو را ابتلا فرمايد، بدان كه تصافي تو مىخواهد و آن خالص كردن دوستى باشد با يك ديگر. و يكى از مريدان استاد خود را گفت كه چيزى از دوستى به من نمودند. گفت: اى پسر، هيچ تو را به محبوبى جز خود ابتلا فرموده است و تو او را بر آن محبوب برگزيدهاى؟ گفت: نه. گفت: طمع دوستى مدار، كه دوستى بندهاى را ندهد تا آن گاه كه او را ابتلا فرمايد. و پيغامبر (عليه الصلاة و السلام) گفت: إذا احبّ الله عبدا جعل له واعظا من نفسه و زاجرا من قلبه يأمره و ينهاه، اى، چون حق تعالى بندهاى را دوست گيرد براى او از نفس او واعظى سازد، و از دل او زاجرى كه او را امر و نهى فرمايد. و گفت: إذا أراد الله بعبد خيرا بصّره بعيوب نفسه، اى، چون خداى- عز و جل- بندهاى را نيكى خواهد، او را به عيبهاى نفس خود بينا گرداند. و خاصترين علامت او دوست داشتن او باشد خداى را تعالى، چه آن دليل است بر دوستى خداى او را. و اما كارى كه دلالت كند كه او محبوب است آن است كه بارى تعالى كار او را [430] از ظاهر و باطن و نهان و آشكارا تولّى فرمايد، پس او باشد اشارت فرماينده، و كار او را تدبير كننده، و اخلاق او را آراينده، و جوارح او را به عمل آرنده، و ظاهر و باطن او را [به راستى آرنده]، و انديشههاى او را يك انديشه گرداننده، و دنيا را در دل او دشمن گرداننده، و از غير خود وحشت